سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 درود به سروران و عزیزان گران ارج.!  فردا سه شنبه مورخ اول سنبله 1394 هجری خورشیدی  مصادف است به چهلمین روز  رحلت حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی.  که امشب و فردا صبح مراسم دعا خوانی  در زادگاه شان واقع اُستان بدخشان، شهرستان کشم،  ناحیه کنگورچی برگزار می گردد.  از کلیه سروران، دوستان ارزشمند و گرانقدر  که از طریق صفحات انترنتی با ما در تماس هستند  و نشرات ما را مطالعه می نمایند  صمیمناً تقاضا به عمل می آورم تا به ارواح  شهداء، گذشتگان بویژه  به روح حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی  اتحاف دعا نمایند تا از این طریق در خاتم قرآن و  مراسم عزاداری ما سهیم  و ثواب و حسنات  شامل حال خود و خانواده های عزیز شان گردد.  با عرض حرمت  احمد محمود امپراطور ------------------------  از آه و شیـــونی دل شیـــــــدا دلم گرفت از این جهــــان بی کس و تنــها دلم گرفت روزم سیـــاه و شام سیـاه تر چو بخت من از صبـــح پا برهنــــــه ای رسوا دلم گرفت  کوری ز بس گرفتـــــــــه نگاهـــان تیز بین از هوش و گوش و دیده ای بینا دلم گرفت صحــــرا دگر برای غمم جای کوچک است از کوه تــــا به قلــــــــزم  دریـا دلم گرفت شوقم دگر نمانــده به گلزار و سیر دشت از یاسمیـــن و نرگسِ شهــــلا دلم گرفت پاس وفـــــا و درد فــراق است حرف مفت از انتظـــــار و خـــواهش بیجـــا دلم گرفت  یک قصه خالی از غــم هجران نبوده است  از یوســـف و ز عشق زلیـــــخا دلم گرفت  صــــد بار این جـــــگر سر آتش کباب شد  از صـــد هــــــزار مجنون و لیلا دلم گرفت  چهـــل  روز شد ز رحلت کنــگورچی بزرگ  از زنـــدگی و عشـــق و تمنـــا دلم گرفت  تلخی ز کـــــام من نــــرود تا به روز حشر از شهـــــد و از شیرینــی حلوا دلم گرفت موی سرم که سایـه ای ملیارد ماتم است از بوستـــــان و طوبــــی و مروا دلم گرفت در خطــه ای که ارزش انسان مرگ اوست از خاتـــــــم و ز آدم و حــــــــوا دلم گرفت ناصح برو که حرف تو زخم دل است و بس از یک جهان اُمیـــــد و تســــلا دلم گرفت دیــگر مرا به سجـــده گه و خانقاه مخوان از نـــــام دیــــر و زنــگ کلیسا دلم گرفت پر گشتـــــه است نوکــر شیطان بهر کجا از قیـــــل و قــال مفتــی و ملا دلم گرفت دیگر مرا به تخـت شکومنــد شکوه نیست از کـــاخ و کــوخ و دبدبــه و جا دلم گرفت کنگورچیـــا بخـوان تــو محمـــود خویش را از داری پــر کشـــاکش دنیــــا دلم گرفت -------------------------------------------- دوشنبه 09 سنبله 1394 هجری خورشیدی که برابر میشود  به 31 آگست 2015 میلادی سرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان

درود به سروران و عزیزان گران ارج.!

فردا سه شنبه مورخ اول سنبله 1394 هجری خورشیدی


مصادف است به چهلمین روز

رحلت حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی.

که امشب و فردا صبح مراسم دعا خوانی

در زادگاه شان واقع اُستان بدخشان، شهرستان کشم،

ناحیه کنگورچی برگزار می گردد.

از کلیه سروران، دوستان ارزشمند و گرانقدر

که از طریق صفحات انترنتی با ما در تماس هستند

و نشرات ما را مطالعه می نمایند

صمیمناً تقاضا به عمل می آورم تا به ارواح  شهداء، گذشتگان بویژه

به روح حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی
اتحاف دعا نمایند تا از این طریق در ختم قرآن و  مراسم عزاداری ما سهیم

و ثواب و حسنات  شامل حال خود و خانواده های عزیز شان گردد.

با عرض حرمت


احمد محمود امپراطور
--------------------

از آه و شیـــونی دل شیـــــــدا دلم گرفت

از این جهــــان بی کس و تنــها دلم گرفت

روزم سیـــاه و شام سیـاه تر چو بخت من

از صبـــح پا برهنــــــه ای رسوا دلم گرفت
 
کوری ز بس گرفتـــــــــه نگاهـــان تیز بین

از هوش و گوش و دیده ای بینا دلم گرفت

صحــــرا دگر برای غمم جای کوچک است

از کوه تــــا به قلــــــــزم  دریـا دلم گرفت

شوقم دگر نمانــده به گلزار و سیر دشت

از یاسمیـــن و نرگسِ شهــــلا دلم گرفت

پاس وفـــــا و درد فــراق است حرف مفت

از انتظـــــار و خـــواهش بیجـــا دلم گرفت

یک قصه خالی از غــم هجران نبوده است

از یوســـف و ز عشق زلیـــــخا دلم گرفت

صــــد بار این جـــــگر سر آتش کباب شد

از صـــد هــــــزار مجنون و لیلا دلم گرفت

چهـــل  روز شد ز رحلت کنــگورچیء بزرگ

از زنـــدگی و عشـــق و تمنـــا دلم گرفت

تلخی ز کـــــام من نــــرود تا به روز حشر

از شهـــــد و از شیرینــی حلوا دلم گرفت

موی سرم که سایـه ای ملیارد ماتم است

از بوستـــــان و طوبــــی و مروا دلم گرفت

در خطــه ای که ارزش انسان مرگ اوست

از خاتـــــــم و ز آدم و حــــــــوا دلم گرفت

ناصح برو که حرف تو زخم دل است و بس

از یک جهان اُمیـــــد و تســــلا دلم گرفت

دیــگر مرا به سجـــده گه و خانقاه مخوان

از نـــــام دیــــر و زنــگ کلیسا دلم گرفت

پر گشتـــــه است نوکــر شیطان بهر کجا

از قیـــــل و قــال مفتــی و ملا دلم گرفت

دیگر مرا به تخـت شکومنــد شکوه نیست

از کـــاخ و کــوخ و دبدبــه و جا دلم گرفت

کنگورچیـــا بخـوان تــو محمـــود خویش را

از داری پــر کشـــاکش دنیــــا دلم گرفت

---------------------------------------

دوشنبه 09 سنبله 1394 هجری خورشیدی

که برابر میشود  به 31 آگست 2015 میلادی

سرودم

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان


[ دوشنبه 94/6/9 ] [ 4:45 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 263
بازدید دیروز: 164
کل بازدیدها: 1200965