سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 هر سبک سر رفیق و همدم نیست  هــــر دو پـــا را که بینی آدم نیست  احمد محمود امپراطور


هر سبک سر رفیق و همدم نیست

هــــر دو پـــا را که بینی آدم نیست

امپراطور


[ سه شنبه 99/10/23 ] [ 10:18 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  آدم آدم نمانده است افسوس  دلی بی غم نمانده است افسوس  در شروطی حیات مستعجل  غیری ماتم نمانده است افسوس  آتش جنگ و دشمنی گرم است  شافعِ را دم نمانده است افسوس  خون خوران بیشتر شدن خونخوار  عمر شان کم نمانده است افسوس  یاری و یار و دلبری مکر است  عشق محکم نمانده است افسوس  غیری دشنام و چینی پیشانی  اسم اعظم نمانده است افسوس  چشم ها گشنه، حرص بدفرجام  درد اشکم نمانده است افسوس  آسمان شعله رنگ، غبار آلود  جای بی بم نمانده است افسوس  نفسی گرم زندگی تنگ است  خوشی توهم نمانده است افسوس  به جز از کاسه ای شکسته ای سر  جامی از جم نمانده است افسوس  محمود اینجا لباس ما کفن است  شوقِ ملحم نمانده است افسوس ------------------------------- پنجشنبه 29 عقرب 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 19 نوامبر 2020 ترسایی  سرودم  احمد محمود امپراطور

آدم آدم نمانده است افسوس

دلی بی غم نمانده است افسوس

در شروطی حیات مستعجل

غیری ماتم نمانده است افسوس

آتش جنگ و دشمنی گرم است

شافعِ را دم نمانده است افسوس

خون خوران بیشتر شدن خونخوار

عمر شان کم نمانده است افسوس

یاری و یار و دلبری مکر است

عشق محکم نمانده است افسوس

غیری دشنام و چینی پیشانی

اسم اعظم نمانده است افسوس

چشم ها گشنه، حرص بدفرجام

درد اشکم نمانده است افسوس

آسمان شعله رنگ، غبار آلود

جای بی بم نمانده است افسوس

نفسی گرم زندگی تنگ است

خوشی توهم نمانده است افسوس

به جز از کاسه ای شکسته ای سر

جامی از جم نمانده است افسوس

محمود اینجا لباس ما کفن است

شوقِ ملحم نمانده است افسوس
-------------------------------

پنجشنبه 29 عقرب 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 19 نوامبر 2020 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور

 



[ سه شنبه 99/10/23 ] [ 10:8 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  چو سبزه سبز و چون گل تازه باشی به دور از درد و از خمیــــازه باشی بگردد چـــــــــــرخ بر وفـقِ مرادت بلند اقبـــــــــالی پـــــر آوازه باشی   احمد محمود امپراطور


چو سبزه سبز و چون گل تازه باشی

به دور از درد و از خمیــــازه باشی

بگردد چـــــــــــرخ بر وفـقِ مرادت

بلند اقبـــــــــالی پـــــر آوازه باشی

امپراطور


[ سه شنبه 99/10/23 ] [ 9:53 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  به لب بیگانه بودم با لبت آمخته ام کردی  چو معتادان به کیفور تنت آغشته ام کردی  به من پیچیدی و صد تاب در احساس من خوردی  ز جام آتشینت آب دادی پخته ام کردی  احمد محمود امپراطور شعر و تصویر احمد محمود امپراطور AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

به لب بیگانه بودم با لبت آمخته ام کردی

چو معتادان به کیفور تنت آغشته ام کردی

به من پیچیدی و صد تاب در احساس من خوردی

ز جام آتشینت آب دادی پخته ام کردی

احمد محمود امپراطور


[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:51 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

تک بیت های ناب -  کم تمنا کن به شهرستان تلبیس و اجل  نوبت ما میرسد در روزی که ما نیستم  احمد محمود امپراطور AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

 

 

کم تمنا کن به شهرستان تلبیس و اجل

نوبت ما میرسد در روزی که ما نیستم

احمد محمود امپراطور


 


[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:45 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  کاش دستارِ سرت گردد برای من کفن  تا قیامت در برم باشی و یکتا بینمت  احمد محمود امپراطور AHMAD MAHMOOD IMPERATOR



کاش دستارِ سرت گردد برای من کفن

تا قیامت در برم باشی و یکتا بینمت

احمد محمود امپراطور



[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:33 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

مخمس -   گاه مولانا گه یوسف گه عیسی بینمت  گاه عاشق تر ز مجنون و ز لیلا بینمت  گاه چون آهوی مستِ رو به صحرا بینمت  گاه ترا چون موج های سبزِ دریا بینمت  گاه پنهانی و گاهی هم هویدا بینمت ______________  برده ای میراث حسنِ خویش را از مصطفا  پیش چشم من نمایان هستی چون شیر خدا  میکنم گاهی گمان باشی ز جمعِ اولیا  بهرِ درمانِ هزاران درد من باشی شِفا  یک سر و گردن ز جمع خلق بالا بینمت ______________  تا تلاوت میکنی اشعارِ نابِ خویش را  بر گلوی خلق می ریزی شرابِ خویش را  می رسانی بر دماغِ ما گلابِ خویش را  با تبسم میکنی معنا کتابِ خویش را  مرشد دارالادب پیوسته مولا بینمت ______________  عسکرِ سر در کفی از درگه بیرونت منم  عاشقِ آشفته ای افتاده در خونت منم  از بری درمانِ زخمِ کهنه رادونت منم  هرچه خواهی میکن کن باز مدیونت منم  کی شود در خلوتِ تنهایی تنها بینمت ______________  از حوالی یی قدوم سبز میگردد چمن  خنده ات جان می‌فروشد بر لبان یاسمن  داغ دوری و فراق و غصه را هرگز مزن  کاش دستارِ سرت گردد برای من کفن  تا قیامت در برم باشی و یکتا بینمت ______________  تا مرا دیدی در این ماتم سرا بشناختی  با نگاهی گرم احساس مرا بگداختی  شعله ای عشق زلیخا در دلم پرداختی  پرده در چشمان یعقوبِ خودت انداختی  ماه کنعانی به مصر عشق رعنا بینمت  ______________  قلب محمود از جمالت تازه و روشن شود  نقش پایت هر کجا باشد به ما میهن شود  از کراماتت بیابان سبزه و گلشن شود  شعر های نغز در گنجینه ها معدن شود  محشر دلدادگان عاری ز غمها بینمت _______________  چهارشنبه 21 عقرب 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 11 نوامبر 2020 ترسایی  سرودم  احمد محمود امپراطور

 

گاه مولانا گه یوسف گه عیسی بینمت

گاه عاشق تر ز مجنون و ز لیلا بینمت

گاه چون آهوی مستِ رو به صحرا بینمت

گاه ترا چون موج های سبزِ دریا بینمت

گاه پنهانی و گاهی هم هویدا بینمت
______________

برده ای میراث حسنِ خویش را از مصطفا

پیش چشم من نمایان هستی چون شیر خدا

میکنم گاهی گمان باشی ز جمعِ اولیا

بهرِ درمانِ هزاران درد من باشی شِفا

یک سر و گردن ز جمع خلق بالا بینمت
______________

تا تلاوت میکنی اشعارِ نابِ خویش را

بر گلوی خلق می ریزی شرابِ خویش را

می رسانی بر دماغِ ما گلابِ خویش را

با تبسم میکنی معنا کتابِ خویش را

مرشد دارالادب پیوسته مولا بینمت
______________

عسکرِ سر در کفی از درگه بیرونت منم

عاشقِ آشفته ای افتاده در خونت منم

از بری درمانِ زخمِ کهنه رادونت منم

هرچه خواهی میکن کن باز مدیونت منم

کی شود در خلوتِ تنهایی تنها بینمت
______________

از حوالی یی قدوم سبز میگردد چمن

خنده ات جان می‌فروشد بر لبان یاسمن

داغ دوری و فراق و غصه را هرگز مزن

کاش دستارِ سرت گردد برای من کفن

تا قیامت در برم باشی و یکتا بینمت
______________

تا مرا دیدی در این ماتم سرا بشناختی

با نگاهی گرم احساس مرا بگداختی

شعله ای عشق زلیخا در دلم پرداختی

پرده در چشمان یعقوبِ خودت انداختی

ماه کنعانی به مصر عشق رعنا بینمت

______________

قلب محمود از جمالت تازه و روشن شود

نقش پایت هر کجا باشد به ما میهن شود

از کراماتت بیابان سبزه و گلشن شود

شعر های نغز در گنجینه ها معدن شود

محشر دلدادگان عاری ز غمها بینمت
_______________

چهارشنبه 21 عقرب 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 11 نوامبر 2020 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور



 


[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:27 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 از هدیه ارزشمند هنرمند مستعد و خلاق  محترم استاد میلاد محمدی یکجهان ممنونم.  با مهر  احمد محمود امپراطور

از هدیه ارزشمند هنرمند مستعد و خلاق

محترم استاد میلاد محمدی یکجهان ممنونم.

با مهر

احمد محمود امپراطور


[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:17 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 اهداء  پنسلی  تصویر از احمد محمود امپراطور  شاعر کلایسک سرا، نویسنده، دکلمه تور و گرافیست  Milad Mohammadi Art House AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

اهداء

پنسلی

تصویر از احمد محمود امپراطور

شاعر کلایسک سرا، نویسنده، دکلمه تور و گرافیست

Milad Mohammadi Art House


[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:13 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  اینجا به جز سیاهی سیاستمدار نیست اینجا به غیر دود و غم و انتحار نیست اینجا ملا و مفسد و غارتگران یکیست اینجا حضور عالم و دانا به کار نیست اینجا جمع معامله گر ها نشسته اند اینجا به غیر دزدی دیگر کار و بار نیست اینجا دکان و مندویی درد و ماتم است اینجا جوان و پیری یکی استوار نیست اینجا گرفته اند نفس را ز کودکان اینجا بری شکفتن باغ و بهار نیست اینجا گذشته بود که دریا و چشمه داشت اینجا روانه غیری ز خون جویبار نیست اینجا پر است شهر ز معتاد و کیسه بر اینجا جوان کاکه و مرد عیار نیست اینجا زنان و دخترکان را دهند عذاب اینجا غرور و عزت بابا مدار نیست اینجا برای زندگی تنها شهادت است اینجا ز دام حادثه راهِ فرار نیست اینجا اگر بخندی ویا گریه سر دهی اینجا به ظالمان رسن و چوب دار نیست اینجا برای محمود و صدها تن دیگر اینجا به غیر مرگ دیگر انتظار نیست  ----------------------------------- یکشنبه 18 عقرب 1399 خورشیدی که برابر میشود به 08 نوامبر 2020 ترسایی سرودم  احمد محمود امپراطور


اینجا به جز سیاهی سیاستمدار نیست

اینجا به غیر دود و غم و انتحار نیست

اینجا ملا و مفسد و غارتگران یکیست

اینجا حضور عالم و دانا به کار نیست

اینجا جمع معامله گر ها نشسته اند

اینجا به غیر دزدی دیگر کار و بار نیست

اینجا دکان و مندویی درد و ماتم است

اینجا جوان و پیری یکی استوار نیست

اینجا گرفته اند نفس را ز کودکان

اینجا بری شکفتن باغ و بهار نیست

اینجا گذشته بود که دریا و چشمه داشت

اینجا روانه غیری ز خون جویبار نیست

اینجا پر است شهر ز معتاد و کیسه بر

اینجا جوان کاکه و مرد عیار نیست

اینجا زنان و دخترکان را دهند عذاب

اینجا غرور و عزت بابا مدار نیست

اینجا برای زندگی تنها شهادت است

اینجا ز دام حادثه راهِ فرار نیست

اینجا اگر بخندی ویا گریه سر دهی

اینجا به ظالمان رسن و چوب دار نیست

اینجا برای محمود و صدها تن دیگر

اینجا به غیر مرگ دیگر انتظار نیست

-----------------------------------
یکشنبه 18 عقرب 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 08 نوامبر 2020 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ دوشنبه 99/10/1 ] [ 9:7 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 238
بازدید دیروز: 195
کل بازدیدها: 1207861