سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

به آسمـــان بـــروم تـا به خـــــانه ای مهتاب تـــــرا به خوبــی از آنجــا نظـــر کنم امشب  بیت شعر از احمد محمود امپراطور AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

به آسمـــان بـــروم تـا به خـــــانه ای مهتاب

تـــــرا به خوبــی از آنجــا ن
ظـــر کنم امشب

امپراطور


[ شنبه 93/3/3 ] [ 1:4 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

دستم شکسته پای ز کار اوفتاده است  -  لطف نما به مظهر این جان فدا بیا - شعر  و تصویر از احمد محمود امپراطور

بیت غزل:

دستم شکسته پای ز کار اوفتاده است

لطف نما به مظهــر این جان فـــدا بیا


امپراطور


[ جمعه 93/3/2 ] [ 1:4 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

شود که نامــــه به نام تـو سـر کنم امشب فلک به نالـــــه ای خود با خبـر کنم امشب اگرچــه قسمتـــم آوارگـــی شد آخــر کـار ز شـــور عشق بســویت سفر کنم امشب به آسمـــــان بـــروم تا به خــانه ای مهتاب  تـــرا به خوبــی از آنجــــــا نظر کنم امشب  من و دل هــــر دو سـر بام آسمان هستیم  بیــا بیــا ز خوشـــی دیـــده تر کنم امشب  همیشه روز من است همچو شام تار سیاه تو جـلوه ای بنمـــــا تـــا سحـر کنم امشب  بسوی مزرعــــــــه ای سبز کهکشان تو بیا  که من ز کوچه ای عشقت گـذر کنم امشب  عجب شبی است که من با ستـارگان یکجا بــدور مـــــاه رخ ات بــــال و پر کنم امشب  تو پادشـــاهی به محمود ســـرو تن نـــازم اجـــــازه ده که سخن مختصـر کنم امشب ------------------------------------------------ سه شنبه 30 ثور 1393 هجری آفتابی  که برابر میشود به 20 می 2014 میلادی  ســــــــــرودم  احمد محمود امپراطور

شود که نامــــه به نـام تـو سـر کنم امشب

فلک به نالـــه ای خود با خبـر کنم امشب

اگرچــه قسمتـم آوارگـــی شد آخــر کـار

ز شـــور عشق بســویت سفر کنم امشب

به آسمـــان بـــروم تا به خــانه ای مهتاب

تـــرا به خوبــی از آنجــا نظر کنم امشب

من و دل هــــر دو سـر بام آسمان هستیم

بیــا بیــا ز خوشـــی دیـــده تر کنم امشب

همیشه روز من است همچو شام تار سیاه

تو جـلوه ای بنمــــا تـــا سحـر کنم امشب

بسوی مزرعـــــه ای سبز کهکشان تو بیا

که من ز کوچه ای عشقت گـذر کنم امشب

عجب شبی است که من با ستـارگان یکجا

بــدور مــاه رخ ات بــــال و پر کنم امشب

تو پادشـــاهی به محمود ســـرو تن نـــازم

اجـــــازه ده که سخن مختصـر کنم امشب

-----------------------


سه شنبه 30 ثور 1393 هجری آفتابی

که برابر میشود به 20 می 2014 میلادی

ســــــــــرودم

احمد محمود امپراطور


[ چهارشنبه 93/2/31 ] [ 12:18 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

سلام باز منم همان دیوانه که سالهاست تو فراموشش کردی و  باز به یاد آوردی و به دفتر خاطرات دور.... به حبس ابد افکندی و شکنجه هایت را به دریغ در جرم عاشق بودنش روا داشتی....... آری این منم که مطیع تو و فرمان بردار قلب سرکشم... و در رزمگاه مرگ و زنده گی شتابان  بسوی تو  می طپم، عجب مدار من به این درد ها عادت کردم  و درد آشنا هستم، تویی که از درد دادن و شکنجه کردن به درد آمده ای تو آغاز کردی ولی سرد شدی من حالا گرم شدم و دوستدارم به انجام برسم .. تو رفتی شبت را در کنار پنجره  و به نگاه کردن ستاره های آسمان  گذشتاندی و روز ات را در کنار ساحل تنهایی با شنیدن آواهی پرندگان دریایی و غرش  امواج مست و سر کش به پایان بردی بگو چه بدست آوردی غیر از من و خدا؟ تو شکست خوردی و  نقطه ای ختمه گذاشتی من شکستم را نطقه ای آغاز کامیابی هایم شمردم . عزیزم..! آسمان کوچک نیست، سهم ما بسیار است، تو فقط این همه را میدانی، که دگر راهی نیست، من ازین حرف تو هم در عجب.... بال پرواز خیالم ،نشناسد حدی،  تو خودت میدانی .. تو سفر رفتی و من ، به وطن با همه بیگانه شدم، یعنی در ملک خودم غربت و  آواره شدم چقدر مشکل است تو خودت میدانی ، چقدر پشت نوازش هایت ، چقدر بهر ادا و نازت ،چقدر  پاک و مصفا که خودت نان و غذا های مرا به دو دستان خودت به هزارن امید، به هزاران حیا به منش میدادی، بیشتر زین عمل ات  تو خودت لذت ان میبردی ، بوسه ها  از لب خود به لبم هدیه فراوان کردی. بخدا یاد از آن خاطره ها مشکل است تو فراموش نکن  تو فراموش نکن به امید تو نفس میکشم و این کافیست انتظارت هستم انتظارت هستم انتظارت هستم به تو باور دارم به تو امید دوباره دارم که تو با من باشی به همین خاطر فردای تو من زنده گی می کنم و مینشینم زنده گی میکنم و می بینم.. گرچه تکراری است ولی این واژه ، واژه ای زیباست دوستت دارم،  میدانم که میدانی دوستت دارم ، میدانم که میدانی احمد محمود امپراطور

سلام ...!
بازام  منم همان دیوانهء که سالهاست تو فراموشش کردی و  باز به یاد آوردی و به دفتر خاطرات دور.... به حبس ابد افکندی و شکنجه هایت را به دریغ در جرم عاشق بودنش روا داشتی.......
آری این منم که مطیع تو و فرمان بردار قلب سرکشم... و در رزمگاه مرگ و زنده گی شتابان  بسوی تو  می طپم، عجب مدار من به این درد ها عادت کردم  و درد آشنا هستم، تویی که از درد دادن و شکنجه کردن به درد آمده ای تو آغاز کردی ولی سرد شدی من حالا گرم شدم و دوستدارم به انجام برسم .. تو رفتی شبت را در کنار پنجره  و به نگاه کردن ستاره های آسمان  گذشتاندی و روز ات را در کنار ساحل تنهایی با شنیدن آواهی پرندگان دریایی و غرش  امواج مست و سر کش به پایان بردی بگو چه بدست آوردی غیر از من و خدا؟ تو شکست خوردی و  نقطه ای ختمه گذاشتی من شکستم را نقطه ای آغاز کامیابی هایم شمردم .
عزیزم..! آسمان کوچک نیست، سهم ما بسیار است، تو فقط این همه را میدانی، که دگر راهی نیست، من ازین حرف تو هم در عجب.... بال پرواز خیالم ،نشناسد حدی،  تو خودت میدانی .. تو سفر رفتی و من ، به وطن با همه بیگانه شدم، یعنی در ملک خودم غربت و  آواره شدم
چقدر مشکل است تو خودت میدانی ، چقدر پشت نوازش هایت ، چقدر بهر ادا و نازت ،چقدر  پاک و مصفا که خودت نان و غذا های مرا به دو دستان خودت به هزارن امید، به هزاران حیا به منش میدادی، بیشتر زین عمل ات  تو خودت لذت ان میبردی ، بوسه ها  از لب خود به لبم هدیه فراوان کردی. بخدا یاد از آن خاطره ها مشکل است
تو فراموش نکن  تو فراموش نکن به امید تو نفس میکشم و این کافیست
انتظارت هستم انتظارت هستم انتظارت هستم
به تو باور دارم به تو امید دوباره دارم
که تو با من باشی
به همین خاطر فردای تو من، زنده گی می کنم و مینشینم ، زنده گی میکنم و می بینم..
گرچه تکراری است، ولی این واژه ای زیبا،  زیباست

دوستت دارم میدانم که میدانی
دوستت دارم میدانی که میدانم

احمد محمود امپراطور
        


[ چهارشنبه 93/2/31 ] [ 1:15 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

سر ِ عهد و قول ات وفــــادار باش جوانِ نیـــکو خوی و عیـــار باش  احمد محمود امپراطور AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

سر ِ عهد و قول ات وفــــادار باش

جوانِ نیـــکو خوی و عیـــار باش


امپراطـور


[ سه شنبه 93/2/30 ] [ 11:55 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

دفتر شعر و تابلو های احمد محمود امپراطور شاعر و نویسنده از ولایت بدخشان افغانستان

دل تنگ می شوم بـه هـوای وصال تو

از این که نیستم خبر از روز و حال تو

امپراطور


[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 1:32 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

دل تنگ می شوم به هوای وصال تو  از این که نیست خبر از روز و حال تو   احمد محمود امپراطور

دل تنگ می شوم بـه هـوای وصال تو

از این که نیستم خبر از روز و حال تو

امپراطور


[ یکشنبه 93/2/28 ] [ 11:35 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

بر این دل شکستــــه ای من انقلاب شد آری جگر به سیـــخ و کرایی کباب شد احمد محمود امپراطور?

بر این دل شکستــــه ای من انقلاب شد

آری جگر به سیـــخ و کرایی کباب شد


امپراطور


[ یکشنبه 93/2/28 ] [ 10:24 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

دین ناشناس بهِ بُوَد از دین فــروش دهر زین مــار آستیــن همه در اضطراب شد احمد محمود امپراطور Ahmad Mahmood Imperator?

دین ناشناس بهِ بُوَد از دین فــروش دهر

زین مــار آستیــن همه در اضطراب شد


امپراطور


[ یکشنبه 93/2/28 ] [ 3:20 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

جهـــــــانِ راز بــــــه دل آرمیـــده می ماند هـــــــــــزار واژه به لب نـارسیده می ماند شراب هستـــی به خُم موج میزند تا حشر حیــــات گیتــــی به صبــح دمیده می ماند طپیـــــدن و به رهــــی عشق ناامید شدن به غنچــــــه هـای گــــلاب تکیده می ماند نـگاه تیـــــز و، صف مـــــــژه ای غضب آلود به پادشــاه سپـــــــاهی کشیده می ماند شتـــــــاب عمر بگیــــــرد مجـال فرصت ها پـرنده میـــــرود اینجــــــــا خزیده می ماند به هوش باش که غفلت همیشه بیدار است که تیــــر مرگ به هـــر جــا رمیده می ماند ز ما مپـرس چه حالیــــم و در چه احوالیـــم همین بس است که بیتی قصیده می ماند بیا و همـــراهی محمود همسفـر می باش که بی تـو در همــــه عالم جریده می ماند ----------------------------------------------- شنبـــه 27 ثــــور 1393 هجری آفتـــابی که برابر میشود به 17 می 2014 میلادی ســـرودم احمد محمود امپراطور

جهـــــــانِ راز بــــــه دل آرمیـــده می ماند

هـــــــــــزار واژه به لب نـارسیده می ماند

شراب هستـــی به خُم موج میزند تا حشر

حیــــات گیتــــی به صبــح دمیده می ماند

طپیـــــدن و به رهــــی عشق ناامید شدن

به غنچــــــه هـای گــــلاب ت
کیده می ماند

نـگاه تیـــــز و، صف مـــژه ای غضب آلود

به پادشــــــاه سپـــــــاهی کشیده می ماند

شتـــــــاب عمر بگیــــــرد مجـال فرصت ها

پـرنده میـــــرود اینجــــــــا خزیده می ماند

به هوش باش که غفلت همیشه بیدار است

که تیــــر مرگ به هـــر جــا رمیده می ماند

ز ما مپـرس چه حالیــــم و در چه احوالیـــم

همین بس است که بیتی قصیده می ماند

بیا و همـــراهی محمود همسفـر می باش

که بی تـو در همــــه عالم جریده می ماند

--------------------


شنبـــه 27 ثــــور 1393 هجری آفتـــابی

که برابر میشود به 17 می 2014 میلادی

ســـرودم

احمد محمود امپراطور


[ یکشنبه 93/2/28 ] [ 2:14 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 359
کل بازدیدها: 1216140