سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

دلـــــم شکستــــــی و از رفتنت خبر دادی بهــــارِ سبــــــــزِ تنــــــم آب با شرر دادی ندیدی روی مــــــــرا زشت خوی بی پروا جوابِ نالــــه ای من را، ز پشت در دادی زدی به تهمت و کردی مرا تو خونِ جگر بدست دشـــمنِ من تیـــغ بــــــــا تبر دادی شبـــاب و موســـــوم عیشم فدای نام تو شد ز هجـــــر خویش به من دیدگــان تر دادی به کـــــاخ آرزو هایـــــــــم نماند امیـــــدی تمـــــــام زندگیـــــــم را دمــی خطر دادی بکام من بنهادی تو زهــــــر عقرب و مار ولــــــی بدست رقیبـــــــان من شکر دادی دیـگر نه دوست، نه هــم آشنا خطاب کنی به هــر کجا تو به من اســـم رهگذر دادی تو دشمن استی ویــا دوست من نداستــــی به طـــرح کشتن من رفتــــی و نظر دادی در این زمــانه کجـــا اعتبــــار فــردا است که عشق کردی فراموش و دل به زر دادی چرا تو کردی به محمود وعده های دروغ که عمــــری تازه جوانی چنین هدر دادی -------------------------------------- دوشنبه 13 حمل 1397 آفتابی که برابر میشود به 02 اپریل 2018 ترسایی سرودم احمد محمود امپراطور


دلـــــم شکستــــــی و از رفتنت خبر دادی

بهــــارِ سبــــــــزِ تنــــــم آب با شرر دادی

ندیدی روی مــــــــرا زشت خوی بی پروا

جوابِ نالــــه ای من را، ز پشت در دادی

زدی به تهمت و کردی مرا تو خونِ جگر

بدست دشـــمنِ من تیـــغ بــــــــا تبر دادی

شبـــاب و موســـوم عیشم فدای نام تو شد

ز هجـــــر خویش به من دیدگــان تر دادی

به کـــــاخ آرزو هایـــــــــم نماند امیـــــدی

تمـــــــام زندگیـــــــم را دمــی خطر دادی

بکام من بنهادی تو زهــــــر عقرب و مار

ولــــــی بدست رقیبـــــــان من شکر دادی

دیـگر نه دوست، نه هــم آشنا خطاب کنی

به هــر کجا تو به من اســـم رهگذر دادی

تو دشمن استی ویــا دوست من نداستــــی

به طـــرح کشتن من رفتــــی و نظر دادی

در این زمــانه کجـــا اعتبــــار فــردا است

که عشق کردی فراموش و دل به زر دادی

چرا تو کردی به محمود وعده های دروغ

که عمــــری تازه جوانی چنین هدر دادی

--------------------------------------

دوشنبه 13 حمل 1397 آفتابی

که برابر میشود به 02 اپریل 2018 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ سه شنبه 97/1/14 ] [ 8:6 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  در حلقه ای ظلم و ستــــمِ گردش ایام  بیداد از این حوصله ای ما نه درخشید  احمد محمود امپراطور

در حلقه ای ظلم و ستــــمِ گردش ایام

بیداد از این حوصله ای ما نه درخشید


امپراطور


[ دوشنبه 97/1/13 ] [ 11:23 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

صاحبدلان گرانقدر دوستان نهایت عزیز و مهربانم درود ها و تحیات قلبی من نثار فرد فرد شما.! مدت ها بود من با دوست و برادر عزیزالقدرم شاعر بلند قریحه و فصیح البیان محترم محمد نعیم جوهر تماس نداشتم چند روز پیش از طریق صفحه ای اینترنتی فیسبوک اطلاع حاصل کردم که جوهر صاحب به عیادت مادر معظمه شان به امریکا سفر کرده و ابیات چندی برای مادر عزیز شان سروده است. وقتی این غزل زیبا جوهر صاحب را به خوانش گرفتم تطبق معمول پای این غزل پُست نگاشتم که بلافاصله آقای جوهر بمن این را بیت نوشتن شاد میگردد دلم محمود باز گر اسیرِ کنجِ زندانت شوم جوهر بعد سخن من و این بزرگ مرد قلم و ادب معاصر به یک بداهه سرای کشید. البته ما از این گونه مشاعره ها همیش داریم. شایان ذکر است که ابیات هیچگونه ویرایش نشده است امید کمی و کاستی را زیاد مدنظر نگیرید و ما را معذور بدارید.  جوهر غمگین دل زیبا سخن من از این حالت هراسانت شوم امپراطور  حالِ دیگر گونِ مرا چاره نیست صدقهٌ حرفِ دل و جانت شوم جوهر  در کنارت نیستم جوهر چه سود تا دوایی قلب بریانت شوم امپراطور  بعدِ سفر از درِ دنیا چه سود هر نفسی وردِ زبانت شوم جوهر  بین آتش سوختم تا دیدمت من فدای قلب نالانت شوم امپراطور  کبکِ بدخشانِ پر آوازه ام صدقهٌ فریاد و فغانت شوم جوهر  پر ز اشک و ناله و خون شد دلم دارو و درمان هجرانت شوم امپراطور  از غمِ بی خانگی محمود من لحظه به لحظه نگرانت شوم جوهر  جوهر ملک سخن نازم ترا تو شهنشاه باش دربانت شوم امپراطور  پوره میدانم ز جورِ بکسران صدقهٌ بشکسته دندانت شوم جوهر  در بهار سال نو جوهر بدان لاله زار دشت الوانت شوم امپراطور  بی خبر از جای پایت گشته ام یک نشانی گو که مهمانت شوم جوهر  تو قدم بگذار روی دیده ام تا که سر گشته نمایانت شوم. امپراطور  محمودا در قصر زیبابت خوشم گشته گر روزی به فرمانت شوم جوهر  در نماز صبحگاهی معرفت تو امامت کن من آذانت شوم امپراطور  از خدا خواهم بدین فصل بهار عندلیبِ باغ وبوستانت شوم جوهر  با کباب و منتو و سبزی پلو گر شود امسال میزبانت شوم امپرطور  نان وپیازت مرغی بریان است مرا صدقه ٌ بولانی بادنجانت شوم جوهر  نامدی اندر مه ای جوزا و ثور منتطر در ماه آبانت شوم امپراطور  افتخارِ شرق و غرب ام گشتهٌ جوهرِاین شوکت ‌و شانت شوم جوهر  جوهر شعرت پسند خاطرم عاشق این سبک و اوزانت شوم. امپراطور  همزبانِ شعر وفریادم تویی صدقهِ نامِ خراسانت شوم جوهر  شاعری سنجده گوی خوش سخن با هزاران گفته برهانت شوم امپراطور  محمودا ایکاش بمیدان نبرد جوهرِ آن تیغِ عریانت شوم جوهر  در شب مهتاب و فصل نوبهار من دعا گو پیش یزدانت شوم امپراطور  محمودا ایکاش در فصلِ بهار صدقهِ آن شاهی مردانت شوم جوهر  تا خمارت بشکند ای دلربا پیک خمر و سگرت و پانت شوم امپراطور  آرزو دارم چو بیت بی بدیل سر دوچارِ کنجِ دیوانت شوم جوهر  باز ها در کشور اجدادیت تاکه من شبها غزلخوانت شوم امپراطور  محمودا تاکی به عمرِ خویشتن نوکرو‌ مدیون واحسانت شوم جوهر  تا دمی آرامشی پیدا کنی من ستون کنج دالانت شوم امپراطور  پاسِ احسانت دل از دلخانه برد صدقهِ نان و. نمکدانت شوم جوهر  اشک هایت اشک شادی باد همیش غصه کم کن تیربارانت شوم امپراطور  ایوطن در دشت غربت بارها صدقهٌ خارِ مغیلانت شوم جوهر  از جگر سازم برت دونر کباب نوش جان لعل و دندانت شوم امپراطور  از کبابِ دل کبابت میدهم گر به باغِ خانه دهقانت شوم جوهر  در شب تاریک و بی برق وطن با غزل ها من چراغانت شوم امپراطور  محمودا بار دیگر در زندگی صدقهٌ بزمِ غریبانت شوم جوهر  تو شدی یعقوب و من هم یوسف ات در مصر من رو به کنعانت شوم امپراطور  دیده را وا میکنم هستی دوبی صدقهِ تختِ سلمانت شوم جوهر  باز ها ای شاه ملک معرفت تاکه من دربار خاقانت شوم امپراطور  در دیار غیر نزدِ گلرخان از طی دل من ثناخوانت شوم جوهر  گاه محمودت شوم گاهی ایاز گه غلام و گاهی سلطانت شوم امپراطور  قرغه و یاران ما یاداش بخیر صدقهِ گلگشت پغمانت شوم جوهر  تو دوصد میل است رفتارت رفیق می شوم مجبور اتوبانت شوم امپراطور  امپراطورِ زمان یادت بخیر شاخه شاخه گلبدامانت شوم جوهر  تا بسازی تیغ جوهر دار خویش آتش و هم پتک و سندانت شوم امپراطور  جوهر ِ قیمت بهای ماستی صدقهٌ یاقوت و‌مرجانت شوم جوهر  گل به باغ و گلشنت باشد زیاد سرو موزون خیابانت شوم امپراطور  با دوچشمِ خونفشان بار دیگر شبنمِ گل های ریحانت شوم جوهر  شعر تو باشد هواپیمای عشق می شود جانا خلبانت شوم امپراطور ----------------------------- جمعه 10 حمل 1397 آفتابی که برابر میشود به 30 مارچ 2018 ترسایی محمد نعیم جوهر و احمد محمود امپراطور


صاحبدلان گرانقدر دوستان نهایت عزیز و مهربانم درود ها و تحیات قلبی من نثار فرد فرد شما.!
مدت ها بود من با دوست و برادر عزیزالقدرم شاعر بلند قریحه و فصیح البیان محترم محمد نعیم جوهر تماس نداشتم چند روز پیش از طریق صفحه ای اینترنتی فیسبوک اطلاع حاصل کردم که جوهر صاحب به عیادت مادر معظمه شان به امریکا سفر کرده و ابیات چندی برای مادر عزیز شان سروده است.
وقتی این غزل زیبا جوهر صاحب را به خوانش گرفتم تطبق معمول پای این غزل پُست نگاشتم که بلافاصله آقای جوهر بمن این را بیت نوشتن
شاد میگردد دلم محمود باز
گر اسیرِ کنجِ زندانت شوم
جوهر
بعد سخن من و این بزرگ مرد قلم و ادب معاصر به یک بداهه سرای کشید.
البته ما از این گونه مشاعره ها همیش داریم.
شایان ذکر است که ابیات هیچگونه ویرایش نشده است امید کمی و کاستی را زیاد مدنظر نگیرید و ما را معذور بدارید.

جوهر غمگین دل زیبا سخن
من از این حالت هراسانت شوم
امپراطور

حالِ دیگر گونِ مرا چاره نیست
صدقهٌ حرفِ دل و جانت شوم
جوهر

در کنارت نیستم جوهر چه سود
تا دوایی قلب بریانت شوم
امپراطور

بعدِ سفر از درِ دنیا چه سود
هر نفسی وردِ زبانت شوم
جوهر

بین آتش سوختم تا دیدمت
من فدای قلب نالانت شوم
امپراطور

کبکِ بدخشانِ پر آوازه ام
صدقهٌ فریاد و فغانت شوم
جوهر

پر ز اشک و ناله و خون شد دلم
دارو و درمان هجرانت شوم
امپراطور

از غمِ بی خانگی محمود من
لحظه به لحظه نگرانت شوم
جوهر

جوهر ملک سخن نازم ترا
تو شهنشاه باش دربانت شوم
امپراطور

پوره میدانم ز جورِ بکسران
صدقهٌ بشکسته دندانت شوم
جوهر

در بهار سال نو جوهر بدان
لاله زار دشت الوانت شوم
امپراطور

بی خبر از جای پایت گشته ام
یک نشانی گو که مهمانت شوم
جوهر

تو قدم بگذار روی دیده ام
تا که سر گشته نمایانت شوم.
امپراطور

محمودا در قصر زیبابت خوشم
گشته گر روزی به فرمانت شوم
جوهر

در نماز صبحگاهی معرفت
تو امامت کن من آذانت شوم
امپراطور

از خدا خواهم بدین فصل بهار
عندلیبِ باغ وبوستانت شوم
جوهر

با کباب و منتو و سبزی پلو
گر شود امسال میزبانت شوم
امپرطور

نان وپیازت مرغی بریان است مرا
صدقه ٌ بولانی بادنجانت شوم
جوهر

نامدی اندر مه ای جوزا و ثور
منتطر در ماه آبانت شوم
امپراطور

افتخارِ شرق و غرب ام گشتهٌ
جوهرِاین شوکت ‌و شانت شوم
جوهر

جوهر شعرت پسند خاطرم
عاشق این سبک و اوزانت شوم.
امپراطور

همزبانِ شعر وفریادم تویی
صدقهِ نامِ خراسانت شوم
جوهر

شاعری سنجده گوی خوش سخن
با هزاران گفته برهانت شوم
امپراطور

محمودا ایکاش بمیدان نبرد
جوهرِ آن تیغِ عریانت شوم
جوهر

در شب مهتاب و فصل نوبهار
من دعا گو پیش یزدانت شوم
امپراطور

محمودا ایکاش در فصلِ بهار
صدقهِ آن شاهی مردانت شوم
جوهر

تا خمارت بشکند ای دلربا
پیک خمر و سگرت و پانت شوم
امپراطور

آرزو دارم چو بیت بی بدیل
سر دوچارِ کنجِ دیوانت شوم
جوهر

باز ها در کشور اجدادیت
تاکه من شبها غزلخوانت شوم
امپراطور

محمودا تاکی به عمرِ خویشتن
نوکرو‌ مدیون واحسانت شوم
جوهر

تا دمی آرامشی پیدا کنی
من ستون کنج دالانت شوم
امپراطور

پاسِ احسانت دل از دلخانه برد
صدقهِ نان و. نمکدانت شوم
جوهر

اشک هایت اشک شادی باد همیش
غصه کم کن تیربارانت شوم
امپراطور

ایوطن در دشت غربت بارها
صدقهٌ خارِ مغیلانت شوم
جوهر

از جگر سازم برت دونر کباب
نوش جان لعل و دندانت شوم
امپراطور

از کبابِ دل کبابت میدهم
گر به باغِ خانه دهقانت شوم
جوهر

در شب تاریک و بی برق وطن
با غزل ها من چراغانت شوم
امپراطور

محمودا بار دیگر در زندگی
صدقهٌ بزمِ غریبانت شوم
جوهر

تو شدی یعقوب و من هم یوسف ات
در مصر من رو به کنعانت شوم
امپراطور

دیده را وا میکنم هستی دوبی
صدقهِ تختِ سلمانت شوم
جوهر

باز ها ای شاه ملک معرفت
تاکه من دربار خاقانت شوم
امپراطور

در دیار غیر نزدِ گلرخان
از طی دل من ثناخوانت شوم
جوهر

گاه محمودت شوم گاهی ایاز
گه غلام و گاهی سلطانت شوم
امپراطور

قرغه و یاران ما یاداش بخیر
صدقهِ گلگشت پغمانت شوم
جوهر

تو دوصد میل است رفتارت رفیق
می شوم مجبور اتوبانت شوم
امپراطور

امپراطورِ زمان یادت بخیر
شاخه شاخه گلبدامانت شوم
جوهر

تا بسازی تیغ جوهر دار خویش
آتش و هم پتک و سندانت شوم
امپراطور

جوهر ِ قیمت بهای ماستی
صدقهٌ یاقوت و‌مرجانت شوم
جوهر

گل به باغ و گلشنت باشد زیاد
سرو موزون خیابانت شوم
امپراطور

با دوچشمِ خونفشان بار دیگر
شبنمِ گل های ریحانت شوم
جوهر

شعر تو باشد هواپیمای عشق
می شود جانا خلبانت شوم
امپراطور
-----------------------------
جمعه 10 حمل 1397 آفتابی
که برابر میشود به 30 مارچ 2018 ترسایی
محمد نعیم جوهر و احمد محمود امپراطور


[ دوشنبه 97/1/13 ] [ 11:7 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

تک بیت های ناب و کلاسیک از شاعر معاصر کشور افغانستان احمد محمود امپراطور کبابِ مرغِ دلم خوردی نوش جانت باد مرا ز یادِ خودت بردی نوش جانت باد امپراطور


کبابِ مرغِ دلم خوردی نوش جانت باد
مرا ز یادِ خودت بردی نوش جانت باد
امپراطور

[ یکشنبه 97/1/12 ] [ 2:42 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

پیام نوروزی و بهاری احمد محمود امپراطور تبـــریک بـاد ســـال نو و، نوبهار تان پاینـده باد در همـــه وقت روزگار تان دیگر فــراق قصه ای دیروز تان شود از دور هــــــــای دور بیــاید نگار تان یک دستان به جام میءلاله گون عشق دست دیگر همیشـه به گیسوی یار تان صلح و، وفاق و دوستی یابید مستــدام تا کهکشـــان عشق رســــد افتخار تان در شاخسار گلشن اندیشـــه های نیک چهچه زند بلبــــل و قمری و سار تان درد و بلا وغصه ای تان دور باد دور لطف عمیــم حق بشود ســایه دار تان هر دم برایتان برسد خوش ترین پیـام این است آرزوی منــی همــــدیار تان با دست خالی ســـوی عزیزان نیامدم محمود کرد تحفه ای خود را نثار تان ----------------------------------- سه شنبه 29 حوت 1396 آفتابی که برابر میشود به 20 مارچ 2018 ترسایی سرودم احمد محمود امپراطور


تبـــریک بـاد ســـال نو و، نوبهار تان

پاینـده باد در همـــه وقت روزگار تان

دیگر فــراق قصه ای دیروز تان شود

از دور هــــــــای دور بیــاید نگار تان

یک دستان به جام میءلاله گون عشق

دست دیگر همیشـه به گیسوی یار تان

صلح و، وفاق و دوستی یابید مستــدام

تا کهکشـــان عشق رســــد افتخار تان

در شاخسار گلشن اندیشـــه های نیک

چهچه زند بلبــــل و قمری و سار تان

درد و بلا وغصه ای تان دور باد دور

لطف عمیــم حق بشود ســایه دار تان

هر دم برایتان برسد خوش ترین پیـام

این است آرزوی منــی همــــدیار تان

با دست خالی ســـوی عزیزان نیامدم

محمود کرد تحفه ای خود را نثار تان

-----------------------------------

سه شنبه 29 حوت 1396 آفتابی

که برابر میشود به 20 مارچ 2018 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ چهارشنبه 97/1/1 ] [ 1:28 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 273
بازدید دیروز: 173
کل بازدیدها: 1217314