سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

  باز آمدن به نوعی فتوشاپ مان کنند  برده گرو به بارگهی پاپ مان کنند  با صد هزار غصه و رنج و عذاب و درد  تاریخ گفته در ورقی چاپ مان کنند  احمد محمود امپراطور


باز آمدن به نوعی فتوشاپ مان کنند

برده گرو به بارگهی پاپ مان کنند

با صد هزار غصه و رنج و عذاب و درد

تاریخ گفته در ورقی چاپ مان کنند

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 11:52 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  بعد از وفــات بر سر خاکـم قدم گذار  چون لوحــــه ای مزار ببینم ترا کمی  احمد محمود امپراطور


بعد از وفــات بر سر خاکـم قدم گذار

چون لوحــــه ای مزار ببینم ترا کمی

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 11:48 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

حاصلِ تخمِ عقل و هوش تویی نکند پیــری می فروش تویی

حاصلِ تخمِ عقل و هوش تویی

نکند پیــری می فروش تویی

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 11:44 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  زندگی خوابی پریشان دارد  به همه دست و گریبان دارد  سعی دنیا جز عدم چیزی نیست  هستی تن جامه ی عریان داد  احمد محمود امپراطور


زندگی خوابی پریشان دارد

به همه دست و گریبان دارد

سعی دنیا جز عدم چیزی نیست

هستی تن جامه ی عریان داد

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 11:41 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  چشم خود را به خون حنا بستم  تــا کف پــــای عشق بـوسیدم  احمد محمود امپراطور  AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

چشم خود را به خون حنا بستم

تــا کف پــــای عشق بـوسیدم

امپراطور



[ یکشنبه 99/8/4 ] [ 11:28 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  ز دست دادم و اکنون دگر توانم نیست  به ناغلط ز کفم دامنش رها کردم  احمد محمود امپراطور


ز دست دادم و اکنون دگر توانم نیست

به ناغلط ز کفم دامنش رها کردم

امپراطور


[ یکشنبه 99/8/4 ] [ 11:22 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 دل شان همچو جهنم باشد  چشم این طایفه دندان دارد   احمد محمود امپراطور  ahmad mahmood imperator

دل شان همچو جهنم باشد

چشم این طایفه دندان دارد

امپراطور


[ یکشنبه 99/8/4 ] [ 11:13 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  بیا تو یک غزلِ تازه از بهار بخوان  بیا و موجِ شرر را تو آبشار بخوان  بیا به کشورِ دل حکمِ سلطنت میران  بیا ترانه ای یک چشم انتظار بخوان  بیا هوای مرا عاشقانه تر می ساز  بیا دو دیده ای خونبار من انار بخوان  بیا خیالِ مرا گلشنِ تکامل کن  بیا خبر ز دلِ رفته در حصار بخوان  بیا نوازشِ احساس را تو از سر گیر  بیا فضای دل انگیز مرغزار بخوان  بیا رقیبِ مرا با محبتت می سوز  بیا تو این بغل خالی را دیار بخوان  بیا گره بگشا گیسوانِ مشکین را  بیا تو رمزِ معمای بی شمار بخوان  بیا به حسنِ خودت عالمی منور ساز  بیا به خالق هستی تو کردگار بخوان  بیا تو محمود از این اختناق بیرون کن  بیا تو سطری ز اندوه و رنج یار بخوان  -----------------------------------  چهارشنبه 26 سنبله 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 16سپتمبر 2020 ترسایی  سرودم  احمد محمود امپراطور


بیا تو یک غزلِ تازه از بهار بخوان

بیا و موجِ شرر را تو آبشار بخوان

بیا به کشورِ دل حکمِ سلطنت میران

بیا ترانه ای یک چشم انتظار بخوان

بیا هوای مرا عاشقانه تر می ساز


بیا دو دیده ای خونبار من انار بخوان

بیا خیالِ مرا گلشنِ تکامل کن

بیا خبر ز دلِ رفته در حصار بخوان

بیا نوازشِ احساس را تو از سر گیر

بیا فضای دل انگیز مرغزار بخوان

بیا رقیبِ مرا با محبتت می سوز

بیا تو این بغل خالی را دیار بخوان

بیا گره بگشا گیسوانِ مشکین را

بیا تو رمزِ معمای بی شمار بخوان

بیا به حسنِ خودت عالمی منور ساز

بیا به خالق هستی تو کردگار بخوان

بیا تو محمود از این اختناق بیرون کن

بیا تو سطری ز اندوه و رنج یار بخوان


-----------------------------------

چهارشنبه 26 سنبله 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 16سپتمبر 2020 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ یکشنبه 99/8/4 ] [ 11:6 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  تو با این سیاستِ ناساز کشور را چتل کردی  تو اقشارِ وطن را دست بستی و کسل کردی  تو در اوجِ غرورِ نا بسامانت سوار استی  تو با صد عقده مردم را گرفتارِ اجل کردی  تو پیر و کودک و نسلِ جوان در خاک افکندی  تو نام بانوان را هر کجا برده دغل کردی  تو نفرت کردی از یار و رفیقِ نیک اندیشت  تو هر جا فتنه پروردی و دشمن را بغل کردی  تو اسم خائینِ یک قرن را از یادمان بردی  تو از بس در خطوطِ دشمنِ ملت عمل کردی  تو تاریخ و نشان سر بلندی را کجا بردی؟  تو پامیر و تو هندوکش به خاکستر دبل کردی  تو خود را باختی در بازی از قبل سنجیده  تو خود حیران شدی و حس ما را در خلل کردی  تو از من بردی آن ابیات سبز عشق و عرفان را  تو با اعمال زشتت جاری بر من این غزل کردی  تو بردی آبروی احمد و محمود و یک ملت  تو با این خود سری ها شهرت ما را مثل کردی  ------------------------------------------  بامداد یکشنبه 23 سنبله 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 13 سپتمبر 2020 ترسایی  سرودم  احمد محمود امپراطور


تو با این سیاستِ ناساز کشور را چتل کردی

تو اقشارِ وطن را دست بستی و کسل کردی

تو در اوجِ غرورِ نا بسامانت سوار استی

تو با صد عقده مردم را گرفتارِ اجل کردی

تو پیر و کودک و نسلِ جوان در خاک افکندی

تو نام بانوان را هر کجا برده دغل کردی

تو نفرت کردی از یار و رفیقِ نیک اندیشت

تو هر جا فتنه پروردی و دشمن را بغل کردی

تو اسم خائینِ یک قرن را از یادمان بردی

تو از بس در خطوطِ دشمنِ ملت عمل کردی

تو تاریخ و نشان سر بلندی را کجا بردی؟

تو پامیر و تو هندوکش به خاکستر دبل کردی

تو خود را باختی در بازی از قبل سنجیده

تو خود حیران شدی و حس ما را در خلل کردی

تو از من بردی آن ابیات سبز عشق و عرفان را

تو با اعمال زشتت جاری بر من این غزل کردی

تو بردی آبروی احمد و محمود و یک ملت

تو با این خود سری ها شهرت ما را مثل کردی


------------------------------------------

بامداد یکشنبه 23 سنبله 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 13 سپتمبر 2020 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ یکشنبه 99/8/4 ] [ 10:58 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 ای باده نوش دلبرِ خورشید پیکرم  لب بر لبم گذار که دیوانه ای لبم احمد محمود  امپراطور


ای باده نوش دلبرِ خورشید پیکرم

لب بر لبم گذار که دیوانه ای لبم


امپراطور


[ یکشنبه 99/8/4 ] [ 10:43 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 158
بازدید دیروز: 309
کل بازدیدها: 1218571