سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 Quatrains recited by the late Ustad Sher Ahmad Yawar Kangoorchi  Designed and arranged by his son, Ahmad Mahmood Imprator  English translation by M. Nazif Shahrani   Quatrains  When the hunter of death, takes aim at anyone  Makes the target, first weak and hug the ground  Pains and hidden concerns of daily life  Turns the youth into decrepit old man  Oh, Kangoorchi  -------------------------------------------------------  For everyone, at all time, I wish the best of health  I shall always, refuse to accept the burden of condemnation  In doing things despicable, we are all the same, guilty!  Until the moment of death, we show no remorse  Oh, Kangoorchi  -------------------------------------------------------  Don’t forget the sight of, our much burdened countenance  Don’t add to the added worries our countenance, again  Oh object of my desire, and the dispenser of life’s essence  Don’t leave without seeing, the unseen countenance of mine  Oh, Kangoorchi  -------------------------------------------------------  Don’t keep my looks, from purview of your sight  Make room for my head, next to yours  Always open to your lovely face, is my doorway  Don’t close my doorway to your own face  Oh, Kangoorchi  -------------------------------------------------------  When desire exceeds, enthusiasm grows  When enthusiasm grow, aches the heart in chest  When greed remains unmet, makes us a vagabond  When cravings surge, makes men wretched  Oh, Kangoorchi


درود بدوستان و عزیزان ورجاوند و با سپاس فراوان از

استاد گرانقدر دوکتور محمد نظیف شهرانی

استاد دانشگاه ایندیانا ایالات متحده امریکا،

که با خلوص نیت و محبت که نسبت به

حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی

داشتند و دارند چند قطعه از رباعیات ایشان را

بزبان انگلیسی ترجمه نمودند

و شب گذشته ذریعه ایمیل برایم فرستادن.

خواستم این هدیه معنوی

استاد شهرانی را با شما سروران گرانمایه شریک سازم.

با محبت

امپراطور

________________



Surge of cravings, makes men wretched

Quatrains recited by the late Ustad Sher Ahmad Yawar Kangoorchi

Designed and arranged by his son, Ahmad Mahmood Imprator


English translation by M. Nazif Shahrani



Quatrains

When the hunter of death, takes aim at anyone

Makes the target, first weak and hug the ground

Pains and hidden concerns of daily life

Turns the youth into decrepit old man

Oh, Kangoorchi

-------------------------------------------------------

For everyone, at all time, I wish the best of health

I shall always, refuse to accept the burden of condemnation

In doing things despicable, we are all the same, guilty!

Until the moment of death, we show no remorse

Oh, Kangoorchi

-------------------------------------------------------

Don’t forget the sight of, our much burdened countenance

Don’t add to the added worries our countenance, again

Oh object of my desire, and the dispenser of life’s essence

Don’t leave without seeing, the unseen countenance of mine

Oh, Kangoorchi

-------------------------------------------------------

Don’t keep my looks, from purview of your sight

Make room for my head, next to yours

Always open to your lovely face, is my doorway

Don’t close my doorway to your own face

Oh, Kangoorchi

-------------------------------------------------------

When desire exceeds, enthusiasm grows

When enthusiasm grow, aches the heart in chest

When greed remains unmet, makes us a vagabond

When cravings surge, makes men wretched

Oh, Kangoorchi


[ شنبه 95/5/9 ] [ 6:40 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

تاکــــــــه لبـــــم از لبـــت جدا می ماند آتش به جــــگر صبــــح و مسا می ماند دور هـــر چه روی به قلب من نزدیکی پیش نظـــــرم جلـــــــــوه نما می ماند ای ســـــــرو بلنــــد قامت انـــــدمِ پری رســـــوایی ز من از تـــو حیا می ماند از بســــکه زدی به جان من تیــر فراق تـــا حشـــــــــر ز من بیـــا بیا می ماند نه روزی درین هستی تو میمانی نه من در مُلک خــــــــدا فقـــــط خدا می ماند با یک نگــه زندگـــــــانی می بخشـایی چشم تو به چشمــــــــــه ای بقا می ماند در گلشن نوبهــــــــــــار ابیات و غزل بلبل همـــــــــــه جا نغمه سرا می ماند از تو بر من رسیــــــده غم های جهان از من به تــــــو این دست دعا می ماند درمــــان نشود به گیتی معشوقه پرست عشـــــــاق بــه درد بــــی دوا می ماند آهنگی بخوان و بانگ شادی بـــــر دار بعــــد از تو به دیگــران صدا می ماند گشتـــــــم به زبــان خلق مشهور جهان محمـــود رود تـــــــــــرانه ها می ماند -------------------------------------- دوشنبه 04 اسد( مرداد ) 1395 هجری خورشیدی که برابر میشود به 25 جولای 2016 میلادی ســـــــــرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان

تاکــــــــه لبـــــم از لبـــت جدا می ماند

آتش به جــــگر صبــــح و مسا می ماند

دور هـــر چه روی به قلب من نزدیکی

پیش نظـــــرم جلـــــــــوه نما می ماند

ای ســـــــرو بلنــــد قامت انـــــدمِ پری


رســـــوایی ز من از تـــو حیا می ماند

از بســــکه زدی به جان من تیــر فراق

تـــا حشـــــــــر ز من بیـــا بیا می ماند

نه روزی درین هستی تو میمانی نه من

در مُلک خــــــــدا فقـــــط خدا می ماند

با یک نگــه زندگـــــــانی می بخشـایی

چشم تو به چشمــــــــــه ای بقا می ماند

در گلشن نوبهــــــــــــار ابیات و غزل

بلبل همـــــــــــه جا نغمه سرا می ماند

از تو بر من رسیــــــده غم های جهان

از من به تــــــو این دست دعا می ماند

درمــــان نشود به گیتی معشوقه پرست

عشـــــــاق بــه درد بــــی دوا می ماند

آهنگی بخوان و بانگ شادی بـــــر دار

بعــــد از تو به دیگــران صدا می ماند

گشتـــــــم به زبــان خلق مشهور جهان

محمـــود رود تـــــــــــرانه ها می ماند

--------------------------------------

دوشنبه 04 اسد( مرداد ) 1395 هجری خورشیدی

که برابر میشود به 25 جولای 2016 میلادی

ســـــــــرودم

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان


[ دوشنبه 95/5/4 ] [ 11:3 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

عکس ها و تصویر اشعار و کار های هنری و گرافیکی احمد محمود امپراطور شاعر و نویسنده جوان از  کشور افغانستان  Photos and Pictures & poem AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

 هفت آسمــان ترنـــــم و نجوای عشق بود یعنی جهان، جهان همـه زیبای عشق بود رفتـــــــم به سیــرِ گلشنِ معشوقه ای امید دیدم که جمـــله فانـــی و دنیای عشق بود لب بستگان در انجمن ستــــــانِ خاطرات غـــــــرقِ نگاه به دامنِ شبهای عشق بود در کشــــورِ تاملِ گلبــــــــرگ های شوق رنگ حیـــــــا به چادر و دیبای عشق بود چشمی گشــــــا و غفلتِ هستـی بخواب ده حسن و جمـــال، بــــزمِ تماشای عشق بود یک قطره ایم در همــــــــــه ادوار زندگی باقی هر آنچــــه وارسی دریای عشق بود دست اراده گیـــــر و به پـــای عمل بخیز هر جا به دل رسیده ای رسوای عشق بود ای آنکه پا نهی به ســـــــرِ قلب نامـــــراد داری خبـــــر که هستی معمای عشق بود گنــــج و زر و مال و متـــــاع میشود تمام دارای عالــــم است، کـه دارای عشق بود جام به کف بگیــــر و جنـون اکتساب کن آغــــاز و ختـــــمِ زندگی مینای عشق بود در عشق آتشین تو محمود تشنــــــــه کام زخم به سینـه خورد و مجزای عشق بود -------------------------------------- جمعه اول اسد ( مرداد ) 1395 هجری خورشیدی که برابر میشود به 22 جولای 2016 میلادی ســـرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان?


هفت آسمــان ترنـــــم و نجوای عشق بود

یعنی جهان، جهان همـه زیبای عشق بود

رفتـــــــم به سیــرِ گلشنِ معشوقه ای امید

دیدم که جمـــله فانـــی و دنیای عشق بود

لب بستگان در انجمن ستــــــانِ خاطرات

غـــــــرقِ نگاه به دامنِ شبهای عشق بود

در کشــــورِ تاملِ گلبــــــــرگ های شوق

رنگ حیـــــــا به چادر و دیبای عشق بود

چشمی گشــــــا و غفلتِ هستـی بخواب ده

حسن و جمـــال، بــــزمِ تماشای عشق بود

یک قطره ایم در همــــــــــه ادوار زندگی

باقی هر آنچــــه وارسی دریای عشق بود

دست اراده گیـــــر و به پـــای عمل بخیز

هر جا به دل رسیده ای رسوای عشق بود

ای آنکه پا نهی به ســـــــرِ قلب نامـــــراد

داری خبـــــر که هستی معمای عشق بود

گنــــج و زر و مال و متـــــاع میشود تمام

دارای عالــــم است، کـه دارای عشق بود

جام به کف بگیــــر و جنـون اکتساب کن

آغــــاز و ختـــــمِ زندگی مینای عشق بود

در عشق آتشین تو محمود تشنــــــــه کام

زخم به سینـه خورد و مجزای عشق بود

--------------------------------------

جمعه اول اسد ( مرداد ) 1395 هجری خورشیدی

که برابر میشود به 22 جولای 2016 میلادی

ســـرودم

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان


[ دوشنبه 95/5/4 ] [ 12:14 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

ستایش خدای عزّ و جل. یا اوّل و یا آخر.!

درود ‌و‌ صلوات بر‌ محمد ‌و‌ آل‌ محمد.!

طلب آمرزش به جمیع گشتگان به ویژه

به شهداء گلگون کفنِ عدالت و روشنایی.


ستایش خدای عزّ و جل. یا اوّل و یا آخر.!  درود ‌و‌ صلوات بر‌ محمد ‌و‌ آل‌ محمد.!  طلب آمرزش به جمیع گشتگان به ویژه  به شهداء گلگون کفنِ عدالت و روشنایی.    ------------------------------------------  بجانـــــــــم غصه ها لشکر گرفته  هـــــــــوا را دود و خاکستر گرفته  بترســــم من از آنروزی که گویند  خــــدا ناکـــــــرده کابل در گرفته  -------------------------------  امپراطور  نـــدارد این وطن یک غمگساری  که سازد چاره ای بی بند و باری  ز دست ظالمــــــان فتنــــه پرور  بود در کشـــــــــورِ من انتحاری  ------------------------------  امپراطور  غــــــــمِ کابل غمـی بی انتها شد  غم دیـــروز و امــروز و سبا شد  الهی دشمنــــــــــان بر باد گردند  که فرزند از بری مــادر جدا شد  ------------------------------  امپراطور  در آتش در گرفتــــــــه کابل من  میان خاک و خون شد منزل من  تخار وکندز و بغلان بخون خفت  خدا دانـــــد وطن دانـــــد دل من  ------------------------------  امپراطور  جوانــــان وطن بی بال و پر شد  فغان و ناله از هر جـــــا بدر شد  بسوزد مـــــادران از داغ فرزند  هزاران طفــل میهن بی پدر شد  ------------------------------  امپراطور  ای غصـــــه بیــا بیبن جنون نجوا  در خاک فتــــــــــاده ارغنون نجوا  از ظلم زمانه کشورم در خون است  این است مگـــر بخت نگون نجوا  ------------------------------ امپراطور  یکشنبه 03 اسد 1395 هجری خورشیدی  که برابر میشود به 24 جولای 2016 میلادی  سرودم  احمد محمود امپراطور  از شهر آتش و خون  کابل/افغانستان poem     AHMAD MAHMOOD IMPERATOR


بجانـــــــــم غصه ها لشکر گرفته

هـــــــــوا را دود و خاکستر گرفته

بترســــم من از آنروزی که گویند

خــــدا ناکـــــــرده کابل در گرفته

-------------------------------

امپراطور

نـــدارد این وطن یک غمگساری

که سازد چاره ای بی بند و باری

ز دست ظالمــــــان فتنــــه پرور

بود در کشـــــــــورِ من انتحاری

------------------------------

امپراطور

غــــــــمِ کابل غمـی بی انتها شد

غم دیـــروز و امــروز و سبا شد

الهی دشمنــــــــــان بر باد گردند

که فرزند از بری مــادر جدا شد

------------------------------

امپراطور

در آتش در گرفتــــــــه کابل من

میان خاک و خون شد منزل من

تخار وکندز و بغلان بخون خفت

خدا دانـــــد وطن دانـــــد دل من

------------------------------

امپراطور

جوانــــان وطن بی بال و پر شد

فغان و ناله از هر جـــــا بدر شد

بسوزد مـــــادران از داغ فرزند

هزاران طفــل میهن بی پدر شد

------------------------------

امپراطور

ای غصـــــه بیــا بیبن جنون نجوا

در خاک فتــــــــــاده ارغنون نجوا

از ظلم زمانه کشورم در خون است

این است مگـــر بخت نگون نجوا

------------------------------
امپراطور

یکشنبه 03 اسد 1395 هجری خورشیدی

که برابر میشود به 24 جولای 2016 میلادی

سرودم

احمد محمود امپراطور

از شهر آتش و خون

کابل/افغانستان


[ دوشنبه 95/5/4 ] [ 12:23 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

در مدح احمد محمود امپراطور
_________________

روح پدر بزرگوار شاد، یاد شان گرامی و

خاطره های شان ماندگار

حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی

بعد یک عمر خدمت به ملت و کشورش

در عرصه های مختلف، رحلت کردند، اما برعلاوه کلام نغز، ایشان

نشانی ثمینی از خود بجا گذاشتند که این نشانی نه تنها

افتخار بدخشان بلکه افتخار افغان زمین اند.

درودها بر شاعر نغز سرا و نامور کشورم

جناب محترم انجنیر صاحب احمد محمود امپراطور

در مدح احمد محمود امپراطور _________________  روح پدر بزرگوار شاد، یاد شان گرامی و  خاطره های شان ماندگار  حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی  بعد یک عمر خدمت به ملت و کشورش  در عرصه های مختلف، رحلت کردند، اما برعلاوه کلام نغز، ایشان  نشانی ثمینی از خود بجا گذاشتند که این نشانی نه تنها  افتخار بدخشان بلکه افتخار افغان زمین اند.  درودها بر شاعر نغز سرا و نامور کشورم  جناب محترم انجنیر صاحب احمد محمود امپراطور    قســـم به واژه واژه ات پیــام طـــور آوری  فرشته یی فرهیخته یی کـــلام نـــور آوری  تو بلبلـــی تو سنبلی بهار و عطر صد گلـی  ز بوستـــان دهلـــوی غـزل به شــور آوری  صفـــای تو وفـــای تو قدم قدم گــوای تو  تو جوهــری تو گوهـری به دل بلـــور آوری  عقل و برهان شعار تو نطق و بیان کمـال تو  جماعتـــی زکـــاروان بجـــا شعـــور آوری  همـــی کنم ثنای تو به درگه یی خـــدای تو  گناه تو ســـزای تو که جهــل قبـــور آوری  ادب زمینت اختـــری قلم به دست افســـری  به روی تار ظالمـــان سخـن جســـور آوری  تو را که هست یک لقب به شهر شعر از نصب  تو "احمدی" به ذات خود " امپراطور" آوری  چه قاهـری به شاعـری به نو بهــار زندگــی  "ترابـی" را به پیشــه اش بسا غــرور آوری ------------------------------------ ~ سوسن ترابــی~  پ ن؛ سروده، رسامی و طراحی از کوچک شما?


قســـم به واژه واژه ات پیــام طـــور آوری

فرشته یی فرهیخته یی کـــلام نـــور آوری

تو بلبلـــی تو سنبلی بهار و عطر صد گلـی

ز بوستـــان دهلـــوی غـزل به شــور آوری

صفـــای تو وفـــای تو قدم قدم گــوای تو

تو جوهــری تو گوهـری به دل بلـــور آوری

عقل و برهان شعار تو نطق و بیان کمـال تو

جماعتـــی زکـــاروان بجـــا شعـــور آوری

همـــی کنم ثنای تو به درگه یی خـــدای تو

گناه تو ســـزای تو که جهــل قبـــور آوری

ادب زمینت اختـــری قلم به دست افســـری

به روی تار ظالمـــان سخـن جســـور آوری

تو را که هست یک لقب به شهر شعر از نصب

تو "احمدی" به ذات خود " امپراطور" آوری

چه قاهـری به شاعـری به نو بهــار زندگــی

"ترابـی" را به پیشــه اش بسا غــرور آوری

------------------------------------
~ سوسن ترابــی~

پ ن؛ سروده، رسامی و طراحی از کوچک شما


[ یکشنبه 95/5/3 ] [ 12:38 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]


[ شنبه 95/5/2 ] [ 2:14 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 روز و شبم ماتــم و درد است و چشم تر  خونی نمــــانده در بدن و لخته ای جگر  کردی مرا به رفتن خود خوار و در بدر  یکســال شد ز رخت سفر بستن ات پدر  امـا هنـــــوز مرگ تــــو بـاور نمی کنم ------------------------------------    جمعه اول اسد 1395 هجری شمسی مصادف بود  به اولین سالروز رحلت حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی.  بدیوسیله من به نمایندگی از خانواده کنگورچی از مراتب تسلیت و همدردی  دوستان که از هر گوشه و کنار جهان تماس گرفتند و  همچنان در مراسم بزرگ داشت از شخصیت سیاسی ، نظامی ،فرهنگی  و اجتماعی شان در بدخشان بزرگ داشت به عمل آوردند  ابراز تشکر و سپاسگزاری میکنم.  هرچند امسال وفات کاکایم با سالروز رحلت پدرم در یکروز واقع شد  و به همین سبب ما نتوانستم مراسم رسمی  در شهر کابل برگزار کنیم چون همه عزیزان  برای تشییع جنازه کاکایم به اًستان بدخشان رفته بودند.  خداوند متعال ارواح جمیع گذشتگان را شاد و قرین رحمت  خود داشته باشد.  آمین یارب العامین  با حرمت فراوان  احمد محمود امپراطور


روز و شبم ماتــم و درد است و چشم تر

خونی نمــــانده در بدن و لخته ای جگر

کردی مرا به رفتن خود خوار و در بدر

یکســال شد ز رخت سفر بستن ات پدر

امـا هنـــــوز مرگ تــــو بـاور نمی کنم

------------------------------------



جمعه اول اسد 1395 هجری شمسی مصادف بود

به اولین سالروز رحلت حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی.

بدیوسیله من به نمایندگی از خانواده کنگورچی از مراتب تسلیت و همدردی

دوستان که از هر گوشه و کنار جهان تماس گرفتند و

همچنان در مراسم بزرگ داشت از شخصیت سیاسی ، نظامی ،فرهنگی

و اجتماعی شان در بدخشان بزرگ داشت به عمل آوردند

ابراز تشکر و سپاسگزاری میکنم.

هرچند امسال وفات کاکایم با سالروز رحلت پدرم در یکروز واقع شد

و به همین سبب ما نتوانستم مراسم رسمی

در شهر کابل برگزار کنیم چون همه عزیزان

برای تشییع جنازه کاکایم به اًستان بدخشان رفته بودند.

خداوند متعال ارواح جمیع گذشتگان را شاد و قرین رحمت

خود داشته باشد.

آمین یارب العامین

با حرمت فراوان

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 95/5/2 ] [ 11:23 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

با تاثر و تالم فراوان ساعت پیش اطلاع حاصل کردم که یکی دیگر از شاخه های خانواده مان را دست بیدادگر مرگ از تن درخت زندگی بر خاک نشاند. آری.! کاکایم زمان الدین فرزند شهید وکیل نظام الدین خان که 76 سال عمر داشت به نسبت مریضی که عاید حالش گردیده بود در لیل چهارشنبه 30 سرطان ( تیر ) 1395 هجری شمسی در اُستان بدخشان؛ شهرستان کشم در ناحیه کنگورچی زادگاه آباء مان داعی اجل را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست. إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ این درست در حال است که فقط یکروز دیگر باقی مانده به سال گشت رحلت حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی که ما آمادگی ها برای مراسم سال ایشان داشتم ولی غافل از آن که روح برادرش به دیدار او می پیوندد. خداوند رحمان و رحیم روح جمیع گذشتگان را شاد و قرین رحمت خود داشته باشد. با درد و اندوه احمد محمود امپراطور?

با تاثر و تالم فراوان ساعت پیش اطلاع حاصل کردم

که یکی دیگر از شاخه های خانواده مان را دست بیدادگر

مرگ از تن درخت زندگی بر خاک نشاند.

آری.!

کاکایم زمان الدین فرزند شهید وکیل نظام الدین خان

که 76 سال عمر داشت به نسبت مریضی که عاید حالش گردیده بود

در لیل چهارشنبه 30 سرطان ( تیر ) 1395 هجری شمسی

در اُستان بدخشان؛ شهرستان کشم در ناحیه کنگورچی

زادگاه آباء مان داعی اجل را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست.

إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ

این درست در حال است که فقط یکروز دیگر باقی مانده به

سال گشت رحلت حضرت استاد شیر احمد یاور کنگورچی

که ما آمادگی ها برای مراسم سال ایشان داشتم

ولی غافل از آن که روح برادرش به دیدار او می پیوندد.

خداوند رحمان و رحیم روح جمیع گذشتگان

را شاد و قرین رحمت خود داشته باشد.

با درد و اندوه

امپراطور


[ پنج شنبه 95/4/31 ] [ 8:28 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  درد دارم درد هجـــــــران است و بس در غمـــم آیینــــــه گریان است و بس چــــــرخِ مینـــــا فــــام با سیـــــارگان کاســـــه و سنـگِ پلخمان است و بس در خراب آبـــــاد مـــا معمـــار نیست خانه ای دل خانه ویــران است و بس دارو و درمـــــــان مـــــــا پیش طبیب آتش پیوستـــــــه بـــر جان است وبس در زمستــــــان و بهـــــارانِ فــــــراق لیـــــلی و مجنون پریشان است و بس در نگاهـــی عاشــــق بــــاده پـــرست تنــگ می چاهـی زنخدان است و بس نیــــم ایمـــــائ غضب نـــاک نــــگار ضربـــــه های تیغ عریان است و بس کیمیــــادان گر بریــــــزد خون خویش شهـرتِ لعل از بدخشان و است و بس دل شود فــــــــارغ ز عشـق و معرفت آدمــــــی غــــول بیابــــان است و بس سینه خنجـــر خورده دامن غرق خون این نشـــان تیـــر و پیکان است و بس در تـــــرازوی خـــــــرد سنجیــــده ام دار هستـــی کنــج ِ زندان است و بس یـوسف و حسن زلیخــــا شــــد تمــــام عشق، عشق پیــــرِ کنعان است و بس در بیــــــان و گفتـــــه اسلامیـــــــم ما در عمـل کافــــر، مسلمان است و بس آنچه بیــــدار است جنگ و خود سری آنچه خوبیــده است وجدان است و بس زاهــــــد و شیـــــخ و ملای دوره گـرد در حقیـقت کــــان عصیان است و بس بوریــــای فقـــــــر و آب و نانِ خشـک راست پرسی تخت سلطان است و بس زور و اولاد و متـــــــــاع پا بند نیست نام نیـــــکو شوکت و شاًن است و بس زمـــر نامـــردان و مـــردان در جهان خفتـــــه در بیـــن نمکدان است و بس ناز کمتــــر کن در این غـربت ســـرا جـــز خداوند جمله مهمان است و بس در طبـع نشــــــه خرام و نغـــــــز من گوهـــــری دُردانه غلطان است و بس محمود اینجا گفتـــــه ات بیهوده نیست هـر سخن را پُخـته برهان است و بس ------------------------------------ دوشنبه 28سرطان( تیر ) 1395 هجری خورشیدی که برابر میشود به 18 جولای 2016 میلادی سرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان Ahmad Mahmood Imperator  Poet


درد دارم درد هجـــــــران است و بس
در غمـــم آیینــــــه گریان است و بس
چــــــرخِ مینـــــا فــــام با سیـــــارگان
کاســـــه و سنـگِ پلخمان است و بس
در خراب آبـــــاد مـــا معمـــار نیست
خانه ای دل خانه ویــران است و بس
دارو و درمـــــــان مـــــــا پیش طبیب
آتش پیوستـــــــه بـــر جان است وبس
در زمستــــــان و بهـــــارانِ فــــــراق
لیـــــلی و مجنون پریشان است و بس
در نگاهـــی عاشــــق بــــاده پـــرست
تنــگ می چاهـی زنخدان است و بس
نیــــم ایمـــــائ غضب نـــاک نــــگار
ضربـــــه های تیغ عریان است و بس
کیمیــــادان گر بریــــــزد خون خویش
شهـرتِ لعل از بدخشان و است و بس
دل شود فــــــــارغ ز عشـق و معرفت
آدمــــــی غــــول بیابــــان است و بس
سینه خنجـــر خورده دامن غرق خون
این نشـــان تیـــر و پیکان است و بس
در تـــــرازوی خـــــــرد سنجیــــده ام
دار هستـــی کنــج ِ زندان است و بس
یـوسف و حسن زلیخــــا شــــد تمــــام
عشق، عشق پیــــرِ کنعان است و بس
در بیــــــان و گفتـــــه اسلامیـــــــم ما
در عمـل کافــــر، مسلمان است و بس
آنچه بیــــدار است جنگ و خود سری
آنچه خوبیــده است وجدان است و بس
زاهــــــد و شیـــــخ و ملای دوره گـرد
در حقیـقت کــــان عصیان است و بس
بوریــــای فقـــــــر و آب و نانِ خشـک
راست پرسی تخت سلطان است و بس
زور و اولاد و متـــــــــاع پا بند نیست
نام نیـــــکو شوکت و شاًن است و بس
زمـــر نامـــردان و مـــردان در جهان
خفتـــــه در بیـــن نمکدان است و بس
ناز کمتــــر کن در این غـربت ســـرا
جـــز خداوند جمله مهمان است و بس
در طبـع نشــــــه خرام و نغـــــــز من
گوهـــــری دُردانه غلطان است و بس
محمود اینجا گفتـــــه ات بیهوده نیست
هـر سخن را پُخـته برهان است و بس
------------------------------------
دوشنبه 28سرطان( تیر ) 1395 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 18 جولای 2016 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان

[ دوشنبه 95/4/28 ] [ 10:38 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

مصاحبه احمد محمود امپراطور

در برنامه گنج شایگان رادیو آشنا صدای امریکا

به میزبانی محترمه بانو لیلما حبیب عظیمی


[ یکشنبه 95/4/27 ] [ 4:51 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 264
بازدید دیروز: 331
کل بازدیدها: 1248423