خورشید تابنده عشق | ||
دورد ها و تحیات نیک و پسندیده خود را خدمت خبره گان، صیاد عشــــق داییـــم، دل را شکار دارد
با مهوشـــان عالـــم، پیمـــان و تار دارد آهنگ زندگـــانی، زیـــر و بـم نفس بود مرغِ ترانـــه سازش، صوتِ هــــزار دارد دودم به آسمـــان رفت، از دردِ فـرقتِ تو در آتشِ که ســـــوزم تا مغــــــز کار دارد گل بشکفد ز خاکـــم، هرجــا قدم گزاری لخــتِ جــگر به پــایت، خـود را نثار دارد صـدبار اگر شکستی، باری دگر تو بشکن این سینه تا درِی عرش، گـرد و غبار دارد بیگانـــه را ندیدی، از آشنـــــا چه پرسی هـر یک به حــال زارم، از غصه بار دارد از سوزشِ دو چشمم، از اشکِ لاله گونم می در پیـــــــاله ای تو، رنـــجِ خمار دارد این ناله هــــا و زاری، فصل خـزان ندارد دامــــانِ پُـــر ز اشکــم، رنــگِ بهار دارد جـــان دادم و ندیـــدم، بوی وفـــا و یاری خوبــان چو شبنـم صبح، کی اعتبار دارد سوی تو میفرستم این نامه ای پر ازخون ابیــــات و گفتـــه هایــم عطری دیار دارد تا روز حشر نتوان، دست از تو برکشیدن محمود تا قیــــــامت، چشــــم انتظار دارد ---------------------------------- شنبه 13 جدی 1393 هجری آفتابی که برابر میشود به 03 جنوری 2015 میلادی ســـــــــــــرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان آغاز مشارعره در قصر امپراطور یک صد سپاهی تازه دیدارِ محمودم را چشم اتتظار دارد جوهر افکار عصمت من در این دیار پر شور جوهر ز دل بگویم غم بی شمار دارد امپراطور محمودِ عصرِ ماهم کمتر ز قیس نبوَد ازظلمِ لیلی خویش قلبِ فِگار دارد فروغ امپراتور عزیزم سلامت باشد هزار ها گُلرُخ دگر در انظارت هستند زندگى تکرار نمیشود نباید تحت تأثیر حوادث وعشق هاى زود گذر قرار گرفت هر حادثه که در زندگى انسانها رُخ میدهد خالى ازحکمت پروردگار نسیت ودر آن خیر انسان میباشد که خودش نمیداند شما ازهیچ چیز کم نیستید فقط فراموش کنید انشاألله که سعادتمند هستید ---------------- شاعر توانای دیارم جلالتمأب حسن شاه فروغ صاحب از نوازش و مهر شما ممنونم. خدمت حضور انور شما به عرض برسانم که در این میان منظور شکایت مشخص از شخص نیست فقط گاه گاهی دلم جوش میزند و ابیات پرآگنده از فکرم بیرون می آید. شما در نهایت بزرگوارید و واجب الحترام. --- صدها درود دارم، بر حسن پر فروغ ات طبعِ بداهه سنجت، مهر آشکار دارد امپراطور در بزم امپراطورچندین کنیز خوشرو از هر طرف نگاهی بر زلف یاردارد جوهر جوهر ز لطف و معنی، آهسته تر صدا کن محمود کی هوای، بی بند و بــــار دارد امپراطور محمود زلشکر خود ما را دیگر مترسان جوهر به سینه از غم نشتر هزار دارد جوهر خاکم به سر ندیدم، روی نیکوی دلبر حلقوم عقده هایم میلِ به دار دارد امپراطور بسلامت باشید اکه جانم. نا امید درگه حق هرگز مباش محمود هر بلبل به گلشن باغ وبهار دارد جوهر بر توهمیشه بخت بلند دارم آرزو.... از گلرخان ندیدم آنچه که در حقم بود محمود در سرایش بازی به خار دارد امپراطور هر بلهوس نداند قدر وفا و دوستی مجنون به پای لیلی جان رانثار دارد جوهر آخ هی.... سر سبزی سرِ من، از آتش درون است در سینــــه ام نظر کن دود چنار دارد امپراطور مرحبا..... محمود دوباره بنگر یکبار قلب زارم جوهر به سینه از غم صد لاله زار دارد جوهر بهروز باشید اکه جان..........! ------------------- تهمت کنند رقیبـــــان محمودِ بینوا را سرو خجسته احوال کی در کنار دارد امپراطور دستت بخاک مگذارمانند جوهر من هر بینوا در عالم صد رنگ نگار دارد جوهر اکه بزرگوارم در حفظ خداوند متعال باشید ---------------- در این زمانه یاری، همچون پر هما است دور از تو هرکه جوهر، صد ذوالفقار دارد امپراطور جان من جانان من قربان نامت جان من.... جرأت نمیکند او ؟ ورنه هزار خوش رو سلطان من در عالم هرسو قطار دارد جوهر او خدای من جان عزیزت در پناه و عزت رب العالمین.! ما را به سوزشِ تو ،ساز جنون زیاد است آتـش زدی به محمود، او افتـــــخار دارد امپراطور با عرض معذرت خواهر مهربانم وحیده جان مهمان تلفونم بودن .... کی میشود فراموش دیدار رویت ایدوست یک لحظه دیدن تو صد یاد گار دارد جوهر خواهش می کنم اکه جان.! --------------------- کوتاهی سخن را عــزت بوُدَ فــراوان فریـــاد به اثر شد خود انکسار دارد امپراطور در جیبِ فکرِ جوهر، گنج ادب زند موج هر لحظه ای بخواهــی بیتِ تـیار دارد امپراطور سرد است هوای کابل، امروز بی وجودت محمود عــــزم طیران، سوی مزار دارد امپراطور "ختم مشاعره" [ دوشنبه 93/10/15 ] [ 5:48 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 93/10/15 ] [ 2:7 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
صیاد عشــــق داییـــم، دل را شکار دارد با مهوشـــان عالـــم، پیمـــان و تار دارد آهنگ زندگـــانی، زیـــر و بـم نفس بود مرغِ ترانـــه سازش، صوتِ هــــزار دارد دودم به آسمـــان رفت، از دردِ فـرقتِ تو در آتشِ که ســـــوزم، تا مغــــــز کار دارد گل بشکفد ز خاکـــم، هرجــا قدم گزاری لخــتِ جــگر به پــایت، خـود را نثار دارد صـدبار اگر شکستی، باری دگر تو بشکن این سینه تا درِی عرش، گـرد و غبار دارد بیگانـــه را ندیدی، از آشنـــــا چه پرسی هـر یک به حــال زارم، از غصه بار دارد از سوزشِ دو چشمم، از اشکِ لاله گونم می در پیـــــــاله ای تو، رنـــجِ خمار دارد این ناله هــــا و زاری، فصل خـزان ندارد دامــــانِ پُـــر ز اشکــم، رنــگِ بهار دارد جـــان دادم و ندیـــدم، بوی وفـــا و یاری خوبــان چو شبنـم صبح، کی اعتبار دارد سوی تو میفرستم این نامه ای پر ازخون ابیــــات و گفتـــه هایــم عطری دیار دارد تا روز حشر نتوان، دست از تو برکشیدن محمود تا قیــــــامت، چشــــم انتظار دارد ---------------------------------- --------------- شنبه 13 جدی 1393 هجری آفتابی که برابر میشود به 03 جنوری 2015 میلادی ســـــــــــــرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان [ شنبه 93/10/13 ] [ 9:51 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
وفــــا نـــکردی و من هم ز غصــه آب شدم در آتش غـــــــــــم عشق تو من کباب شدم ندیدی و تو ندانستـــــی من ز هجــــــــرانت عـــــــــذاب بی حد و اندوهِ بی حساب شدم به چنـــد واژه که آغــــاز عشق و ایمان بود بیـــــا ببین که کنون شهــــــــرهء کتاب شدم ز بارگــــــاه تو مــا را نصیب جــــــلوه نشد ز چشم خود قدح نوش ِ سرشـکِ ناب شدم توان و ارزش مــــا را به سد و نحس مسنج که کام نیست به ناکــامی کـــــامیـــاب شدم در ِحیــــــــــا زدم و از ادب سخن گفتــــــــم ز شرم خویی خود غـــــــرق در سـراب شدم بخود گداختـــــــــم و فــــــکر موج ها کردم ولـــی به ساحل مقصود چون حبــــاب شدم نشد نصیب که تا بشنــــــــوم کــــــــــلام ترا دچــار صوت و سُر،خیل از غــــــراب شدم دگـــر ز حال دل من مـــگو و هیــچ مپـــرس خـــراب بودم و زین بیشتـــــــــر خراب شدم نمــــــــود درد دل خویش را چنیـــن محمود به زندگی نرسیـــــــده نــــــگر تـــراب شدم --------------------------- شامگاه نزدهم میزان هزار و سصد و نود و یک برابر 10 اکتوبر 2012 میلادی سرودم احمد محمود امپراطور شهر کابل [ شنبه 93/10/13 ] [ 3:28 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 93/10/12 ] [ 10:9 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 93/10/12 ] [ 12:0 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
مخمس بر غزل: [ سه شنبه 93/10/9 ] [ 9:32 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 93/10/9 ] [ 8:59 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 93/10/6 ] [ 7:41 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 93/10/6 ] [ 1:59 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |