سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

منتظر معجزه نیستم.! چون در مصطبه رخداد ها قرار دارم و به بویه های رستاخیز می اندیشم. #امپراطور

منتظر معجزه نیستم.!

چون در مصطبه رخداد ها قرار دارم

و به بویه های رستاخیز می اندیشم.

#امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 10:36 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  صــدقه میشم  قامت و رفتـــارته  غمـــــــزه و ناز و شیرین گفتارته  بـــا حریفــــــانم نکن لطف نظـــر  بسکلان این رشتــــــه ی ناکارته  بی مــروت بودنت مطلوب نیست  میکشی بیچــــــاره گک دلـــــدارته   نیست انصافی چنین با من نکن  مختفی ســــازی چـــرا رخسارته  انتظاری بــــرده کـــارآیی ز من  ده تو پایـــان این همـــــه آزارته  از پریشــــان حالی و درمانـدگی  بوســــه می گیرم جـــغِ دیـوارته  باز بر یاد همان روز های دور  بر تنــت کن جامـــــه ی گلدارته  می کنم تشمیـــم عطر پیــــکرت   روی چشــم من بمــــان  پیــزارته  تا رویـــم هر دو به گلگشت چمن  زهــــره کف بینـــم جمع اغیارته  در تن من جای زخـم تازه نیست  مرهمــــی ده محمــــودِ اوگـــارته --------------------------  بامداد سه شنبه 21 دلو 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 09 فبروری 2021 ترسایی  سرودم  #احمد_محمود_امپراطور

صــدقه میشم  قامت و رفتـــارته

غمـــــــزه و ناز و شیرین گفتارته

بـــا حریفــــــانم نکن لطف نظـــر

بسکلان این رشتــــــه ی ناکارته

بی مــروت بودنت مطلوب نیست

میکشی بیچــــــاره گک دلـــــدارته
 
نیست انصافی چنین با من نکن

مختفی ســــازی چـــرا رخسارته

انتظاری بــــرده کـــارآیی ز من

ده تو پایـــان این همـــــه آزارته

از پریشــــان حالی و درمانـدگی

بوســــه می گیرم جـــغِ دیـوارته

باز بر یاد همان روز های دور

بر تنــت کن جامـــــه ی گلدارته

می کنم تشمیـــم عطر پیــــکرت
 
روی چشــم من بمــــان  پیــزارته

تا رویـــم هر دو به گلگشت چمن

زهــــره کف بینـــم جمع اغیارته

در تن من جای زخـم تازه نیست

مرهمــــی ده محمــــودِ اوگـــارته
--------------------------

بامداد سه شنبه 21 دلو 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 09 فبروری 2021 ترسایی

سرودم

#احمد_محمود_امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 10:31 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  در اوج لذت عشق و صفای معنویت ها  غریق رحمت للعالمین گشتم نفهمیدم  - تابلو ها و غزلیات زیبا از احمد محمود امپراطور

در اوج لذت عشق و صفای معنویت ها

غریق رحمت للعالمین گشتم نفهمیدم

#امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 10:20 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

سنــگ و آئینــــه نگــردد یــار هــم هرکجای است دشمن، دشمن است - احمد محمود امپراطور اشعار و تابلو ها

سنــگ و آئینــــه نگــردد یــار هـــم

هرکجای است دشمن، دشمن است

#امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 10:12 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

غبار آلود سر و گردان نفس در خون و چشم حیران  از این رحلت سرا دیگر چه تدبیری چه امیدی -  اشعار و تک بیت های احمد محمود امپراطور


غبار آلود سر و گردان نفس در خون و چشم حیران

از این رحلت ســـــــرا دیگر چه تدبیری چه امیدی


#امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 10:7 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  باده ای پیر مغانت بخورم   لب و دندان و زبانت بخورم  چه سعادت که بگردی تو غضب  تیری از رمشی کمانت بخورم  تو سخن گوی و هنگام سخن  واژه از ورد دهانت بخورم  عطر اندام تو تسکین من است   گلشن عطر فشانت بخورم  تو فقط یک شبی مهمان باش  من غم جا و مکانت بخورم  منی دلباخته قطحی زده ام  لقمه از نعمت خوانت بخورم  میشوم آدم و ز هستی بیرون  سیبی از باغ جنانات بخورم   تو مرا میکشی ای بی پروا  گر چنین زخم نشانت بخورم   من عطش ناکم و آرامم نیست  آب از تیغ برانت بخورم  تو بکن بر سر محمود حساب  قســـــمِ دشمن جانت بخورم ----------------------------------- شنبه 02 حوت 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 20 فبروری 2020 ترسایی  سرودم  #احمد_محمود_امپراطور

باده ای پیر مغانت بخورم
 
لب و دندان و زبانت بخورم

چه سعادت که بگردی تو غضب

تیری از رمشی کمانت بخورم

تو سخن گوی و هنگام سخن

واژه از ورد دهانت بخورم

عطر اندام تو تسکین من است
 
گلشن عطر فشانت بخورم

تو فقط یک شبی مهمان باش

من غم جا و مکانت بخورم

منی دلباخته قطحی زده ام

لقمه از نعمت خوانت بخورم

میشوم آدم و ز هستی بیرون

سیبی از باغ جنانات بخورم
 
تو مرا میکشی ای بی پروا

گر چنین زخم نشانت بخورم
 
من عطش ناکم و آرامم نیست

آب از تیغ برانت بخورم

تو بکن بر سر محمود حساب

قســـــمِ دشمن جانت بخورم
-----------------------------------
شنبه 02 حوت 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 20 فبروری 2020 ترسایی

سرودم

#احمد_محمود_امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 9:57 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 کاش اندازی سگی همسایه  پاس نان و نمکم میدانست  احمد محمود امپراطور

کاش اندازی سگی همسایه

پاس نان و نمکم میدانست


امپراطور



[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 9:50 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 امشب تو بیا پشت قلعه منتظر هستم  جانم به فدای تو نگو یک شب دیگر  احمد محمود امپراطور

امشب تو بیا پشت قلعه منتظر هستم

جانم به فدای تو نگو یک شب دیگر


امپراطور


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 9:45 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  غزل ناب و ارزشمند از جد بزرگوارم مرحوم مغفور داملا محمد ارباب محزون است  که تقریبا 200 سال پیش از امروز سروده اند.   تقدیم شما صاحبدلان.  هرچند هنرمندان زیادی این غزل را به خوانش گرفتند و به شهرت رسیدند و  سود جستن ولی متاسفانه که نامی از شاعرش نبردن.  آرزومندم که روزی این فرهنگ ناپسند خاتمه یابد.  جان در ره جــانانه فدا شد چه بجا شد  از گردنم این دین ادا شـد چه بجا شد  از دود دلــم وسمه کشیدست به ابرو  دود دل من قبله نما شد چه بجا شد  ازخون دلم بستــه حنا بر سر انگشت  خون دلم انگـشت نما شد چه بجا شد  میخواست رقیبم که من از غصه بمیرم  دیدی که خودش زود فنا شد چه بجاشد  صد عقده به دل داشتم از حلقه زلفش  تیرنگهش عقده کشـا شد چه بجا شد  محزون ز غم عشـــق تو افتاد ببالین  چون ماه نو انگشت نما شد چه بجاشد --------------------------- #داملا_محمد_ارباب_محزون_کشمی

غزل ناب و ارزشمند از جد بزرگوارم مرحوم مغفور داملا محمد ارباب محزون است

که تقریبا 200 سال پیش از امروز سروده اند.

 تقدیم شما صاحبدلان.

هرچند هنرمندان زیادی این غزل را به خوانش گرفتند و به شهرت رسیدند و

سود جستن ولی متاسفانه که نامی از شاعرش نبردن.

آرزومندم که روزی این فرهنگ ناپسند خاتمه یابد.


جان در ره جــانانه فدا شد چه بجا شد

از گردنم این دین ادا شـد چه بجا شد

از دود دلــم وسمه کشیدست به ابرو

دود دل من قبله نما شد چه بجا شد

ازخون دلم بستــه حنا بر سر انگشت

خون دلم انگـشت نما شد چه بجا شد

میخواست رقیبم که من از غصه بمیرم

دیدی که خودش زود فنا شد چه بجاشد

صد عقده به دل داشتم از حلقه زلفش

تیرنگهش عقده کشـا شد چه بجا شد

محزون ز غم عشـــق تو افتاد ببالین

چون ماه نو انگشت نما شد چه بجاشد

---------------------------
#داملا_محمد_ارباب_محزون_کشمی


[ سه شنبه 99/12/12 ] [ 9:39 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

   به زلف عنبر افشان تو مستم  به رعد و برقِ چشمان تو مستم  به آبرو و به مژگان تو مستم  به لعلِ سرخِ خندان تو مستم  به مرواریدِ دندان تو مستم ---------------?----------?  به ماه صورتت دیوانه ام من  به پشتِ کوچه ات زولانه ام من  به کویت ره بده بی خانه ام من  به شمعِ محفلت پروانه ام من  به گلبرگِ گلستان تو مستم ----------------------------  به سر بستی رومال سرخ، دستار  به تن کردی لباسِ زر زرک دار  به پا های سفیدت کردی پیزار  به عاشق پیشگان کافر مپندار  به آیینِ مسلمان تو مستم ------------?------------  تو از مصری و یا از قرقیز استی  بخارایی و یا از ترمذ استی  ز کولابی و سمرقند و گیز استی  نمیدانم ز چین و تبریز استی  به حسن ارمنستان تو مستم ------?----------------?  به لبخندی دلم را شاد میکن  کمند زلف خود آزاد میکن  سر شوق آمده فریاد میکن  به جانم لرزه ای ایجاد میکن  به فردوس خرامان تو مستم ------------------------  دو لب را بر لبم بگذار آرام  به من پیچیده کن اعضا و اندام  ز آب شوق بر من ریز فرجام  حیات تازه را گیرم به الهام  به جام گرمِ مرجان تو مستم -------------------------  بیاور شادی، درمانِ الم ده  سعادتمندی را بر من قلم ده  بروی جاده ای قلبم قدم ده  به محمود خودت فر وحشم ده  به شعر نغزی دیوان تو مستم -------------------------  سه شنبه 04 قوس 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 24 نوامبر 2020 ترسایی  سرودم  احمد محمود امپراطور  ahmad mahmood imperator


 

به زلف عنبر افشان تو مستم

به رعد و برقِ چشمان تو مستم

به آبرو و به مژگان تو مستم

به لعلِ سرخِ خندان تو مستم

به مرواریدِ دندان تو مستم
---------------?----------?

به ماه صورتت دیوانه ام من

به پشتِ کوچه ات زولانه ام من

به کویت ره بده بی خانه ام من

به شمعِ محفلت پروانه ام من

به گلبرگِ گلستان تو مستم
----------------------------

به سر بستی رومال سرخ، دستار

به تن کردی لباسِ زر زرک دار

به پا های سفیدت کردی پیزار

به عاشق پیشگان کافر مپندار

به آیینِ مسلمان تو مستم
------------?------------

تو از مصری و یا از قرقیز استی

بخارایی و یا از ترمذ استی

ز کولابی و سمرقند و گیز استی

نمیدانم ز چین و تبریز استی

به حسن ارمنستان تو مستم
------?----------------?

به لبخندی دلم را شاد میکن

کمند زلف خود آزاد میکن

سر شوق آمده فریاد میکن

به جانم لرزه ای ایجاد میکن

به فردوس خرامان تو مستم
------------------------

دو لب را بر لبم بگذار آرام

به من پیچیده کن اعضا و اندام

ز آب شوق بر من ریز فرجام

حیات تازه را گیرم به الهام

به جام گرمِ مرجان تو مستم
-------------------------

بیاور شادی، درمانِ الم ده

سعادتمندی را بر من قلم ده

بروی جاده ای قلبم قدم ده

به محمود خودت فر وحشم ده

به شعر نغزی دیوان تو مستم
-------------------------

سه شنبه 04 قوس 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 24 نوامبر 2020 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور




[ سه شنبه 99/10/23 ] [ 10:34 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 110
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 1247938