سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

  زندگی صحنه ای جنگ است به شهری که منم  دودی باروت و تفنگ است به شهری که منم  ارزش آدمی ‌در فهم و خرد هرگز نیست  آدم آن غول دبنگ است به شهری که منم  دکتر و انجنیر و مکتبی سرگردان است  هر یکی پشت تبنگ است به شهری که منم  سمِ تریاک و هیروین و حشیش است هرجا  همه آلوده ای بنگ است به شهری که منم  افتخاری ز دموکراسی فقط تصویریست  پشت سر لکه ای ننگ است به شهری که منم  سالها شد که مسلمان کشی و خونریزیست  لیک بد نام فرنگ است به شهری که منم  پند ناصح نکند رخنه به وجدانِ کسی  حرف حق تیر و خدنگ است به شهری که منم  مجلس شعر و ادب پروری از عشق تهیست  واژه ای نغز جفنگ است به شهری که منم  سخن ماتم و مرگ است و عزاداری و قبر  نغمه ای بیل و کلنگ است به شهری که منم  کاروان خسته و ره دور و بیابان وحشت  ساربانم خر لنگ است به شهری که منم  نظم محمود خریداری فراوانش نیست  شعر بی وزن قشنگ است به شهری که منم --------------------------------------------  دوشنبه 14 میزان 1399 خورشیدی  که برابر میشود به 05 اکتبر 2020 ترسایی  سرودم  #احمد_محمود_امپراطور

زندگی صحنه ای جنگ است به شهری که منم

دودی باروت و تفنگ است به شهری که منم

ارزش آدمی ‌در فهم و خرد هرگز نیست

آدم آن غول دبنگ است به شهری که منم

دکتر و انجنیر و مکتبی سرگردان است

هر یکی پشت تبنگ است به شهری که منم

سمِ تریاک و هیروین و حشیش است هرجا

همه آلوده ای بنگ است به شهری که منم

افتخاری ز دموکراسی فقط تصویریست

پشت سر لکه ای ننگ است به شهری که منم

سالها شد که مسلمان کشی و خونریزیست

لیک بد نام فرنگ است به شهری که منم

پند ناصح نکند رخنه به وجدانِ کسی

حرف حق تیر و خدنگ است به شهری که منم

مجلس شعر و ادب پروری از عشق تهیست

واژه ای نغز جفنگ است به شهری که منم

سخن ماتم و مرگ است و عزاداری و قبر

نغمه ای بیل و کلنگ است به شهری که منم

کاروان خسته و ره دور و بیابان وحشت

ساربانم خر لنگ است به شهری که منم

نظم محمود خریداری فراوانش نیست

شعر بی وزن قشنگ است به شهری که منم
--------------------------------------------

دوشنبه 14 میزان 1399 خورشیدی

که برابر میشود به 05 اکتبر 2020 ترسایی

سرودم

#احمد_محمود_امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 2:17 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 دل پر درد جنون پروازم  به نگاهی تو به یغما بردی احمد محمود  امپراطور

دل پر درد جنون پروازم

به نگاهی تو به یغما بردی

امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 2:4 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 یادی از مردی که پاک آمد و، پاک  زیست و پاک به رحمت حق پیوست.  --------------------------------  سروران، عزیزان و دوستان  گرانقدر و بی آلایشم  سلام و علیکم و رحمته الله برکات.!  تمنا میکنم با دودمان نجیب تان در هر گوشه و  کنار جهان که هستید سالم و سر حال باشید  و عقربه های زمان موفق آرزو هایتان ثانیه و ثالثه بپیماید.  امروز برای من روز متفاوت است روز یست  که همه ساله آنرا با حضور داشت بزرگان و خبره گان  تجلیل میکردیم.  ولی با گذشت پنج سال این روز سبز و خجسته را  با اشک حسرت و تنهایی بزرگ داشت میکنم.  سیزدهم میزان مصادف است  به هشتاد و سومین سالروز تولد شاعر توانا؛  مرد سیاست؛ شخصیت ملی؛الگوی وفاداری  وطن پرستی وفرزند معنوی و یاور نظامی  آخرین پادشاه افغانستان  (شیر احمد یاور کنگورچی).  امروز غرق خاطرات شدم که در چنین روزی  در سیزدهم میزان سال 1393 آمادگی گرفتم  تا خودمانی تر از جشن تولد حضرت قبله ام تجلیل کنم.  تصویر ایشان را بزرگ چاپ کردم و با هدایای مختلف که  از پیش آماده ساخته بودم منتظر ماندم که چه وقت  از اتاق کار خود بیرون شوند تا به پیشواز شان بروم  که ناگهان از منزل بالا ساختمان خانه  صدای زمزمه هایشان طنین انداز شد،  نزدیک شدم و سلام کردم  گفت خیریت است  گفتم بلی صاحب  ولی امروز برای ما روز زیبا و با شکوه است.  خندید و گفت چطور؟  گفتم صاحب امروز سیزدهم میزان روز تولد شماست.  گفت من پیر شدم و خودت هنوز جشن تولد میگیری؟  گفتم خواهش میکنم.  بعد تصویر را خدمت شان تقدیم کردم،  گفت زیباست اما چه ضرور من که خود زنده هستم چه  نیازی به چوکات نمودن تصویر آنهم به این بزرگی..  مکث کوتاه کرد و  گفت بسیار تشکر بچیم  پیش آمدن و رویم را  بوسیدن و من دست هایشان بوسیدم  برایم آرزوی سلامتی و بهروزی کرد.  فکر کنم آنروز آخرین خوشی هایم بود که  با حضرت استاد کنگورچی داشتم و از آن به  بعد چه روز های دشوار سرم گذشت و امروز پا همان تصویر بیجان  سالروز شانرا همراه مادرم با تلاوت قرآن عظیم الشان گرامی داشتیم.  روحشان شاد نامشان ستوده باد.  یکشنبه 13 میزان 1399هجری خورشیدی  امپراطور  کابل/افغانستان

یادی از مردی که پاک آمد و، پاک

زیست و پاک به رحمت حق پیوست.

--------------------------------

سروران، عزیزان و دوستان

گرانقدر و بی آلایشم

سلام و علیکم و رحمته الله برکات.!

تمنا میکنم با دودمان نجیب تان در هر گوشه و

کنار جهان که هستید سالم و سر حال باشید

و عقربه های زمان موفق آرزو هایتان ثانیه و ثالثه بپیماید.

امروز برای من روز متفاوت است روز یست

که همه ساله آنرا با حضور داشت بزرگان و خبره گان

تجلیل میکردیم.

ولی با گذشت پنج سال این روز سبز و خجسته را

با اشک حسرت و تنهایی بزرگ داشت میکنم.

سیزدهم میزان مصادف است

به هشتاد و سومین سالروز تولد شاعر توانا؛

مرد سیاست؛ شخصیت ملی؛الگوی وفاداری

وطن پرستی وفرزند معنوی و یاور نظامی

آخرین پادشاه افغانستان

(شیر احمد یاور کنگورچی).

امروز غرق خاطرات شدم که در چنین روزی

در سیزدهم میزان سال 1393 آمادگی گرفتم

تا خودمانی تر از جشن تولد حضرت قبله ام تجلیل کنم.

تصویر ایشان را بزرگ چاپ کردم و با هدایای مختلف که

از پیش آماده ساخته بودم منتظر ماندم که چه وقت

از اتاق کار خود بیرون شوند تا به پیشواز شان بروم

که ناگهان از منزل بالا ساختمان خانه

صدای زمزمه هایشان طنین انداز شد،

نزدیک شدم و سلام کردم

گفت خیریت است

گفتم بلی صاحب

ولی امروز برای ما روز زیبا و با شکوه است.

خندید و گفت چطور؟

گفتم صاحب امروز سیزدهم میزان روز تولد شماست.

گفت من پیر شدم و خودت هنوز جشن تولد میگیری؟

گفتم خواهش میکنم.

بعد تصویر را خدمت شان تقدیم کردم،

گفت زیباست اما چه ضرور من که خود زنده هستم چه

نیازی به چوکات نمودن تصویر آنهم به این بزرگی..

مکث کوتاه کرد و

گفت بسیار تشکر بچیم

پیش آمدن و رویم را

بوسیدن و من دست هایشان بوسیدم

برایم آرزوی سلامتی و بهروزی کرد.

فکر کنم آنروز آخرین خوشی هایم بود که

با حضرت استاد کنگورچی داشتم و از آن به

بعد چه روز های دشوار سرم گذشت و امروز پا همان تصویر بیجان

سالروز شانرا همراه مادرم با تلاوت قرآن عظیم الشان گرامی داشتیم.

روحشان شاد نامشان ستوده باد.

یکشنبه 13 میزان 1399هجری خورشیدی

امپراطور

کابل/افغانستان


[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:54 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  صبر ایوب ز دردم به فغان آمده است  احمد محمود امپراطور


صبر ایوب ز دردم به فغان آمده است

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:46 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم  همانگونه که قرآن عظیم الشان از جانب خداوند متعال محافظت شده است پارسی نیز از جانب پروردگار عالیمان، سخنسرایان و ابیات شیرینش تا قیام قیامت محافظت میشود. در عظمت جغرافیایی فراگیرش کران مندی وجود ندارد و لحظه به لحظه به غنامندی گنجینه بزرگش دُر و مروراید نغز واژگان می افزاید. من نمیدانم چه چیز مایه نگرانی شماری از همدلانی همزبانم گردیده است.؟ پارسی کدام دین؛ کدام مذهب، کدام حزب و کدام حرکت نیست که با آمدن پیغمبری منسوخ؛ با آمدن پادشاهی مردود و با حرف جماعتی بی فروغ گردد. بدینجهت از هم میهنان عزیزم صمیمانه تقاضا میکنم به موارد تنشزا که منجر به هر سمت و سو کشیدن کشور و راه یافتن دشمن برای هر گونه توطئه میگردد پایان عاقلانه دهیم، چون در ادبیات ما جای برای ناسزا نیست و هر گونه پیشرفت و تعالی که تا امروز بوده و است بر خواسته از زیبایی و ظرافت های این زبان می باشد. بیاید سخن تبعیض؛ تعصب، لسان و نژاد را کنار بگذاریم که شایسته هیچ مسلمان و انسان منور نیست. بیاید تقوا، علم و عمل را معیار انسان بودن و آدم شدن قرار دهیم تا در میان جوامع بشری و به پیشگاه خداوند سر فراز و سعادتمند گردیم. با مهر و ارادت فراوان قلم شکسته ی ناتوان شما #احمد_محمود_امپراطور پنجشنبه 10 میزان 1399 خورشیدی

همانگونه که قرآن عظیم الشان

از جانب خداوند متعال محافظت شده است

پارسی نیز از جانب پروردگار عالیمان، سخنسرایان و

ابیات شیرینش تا قیام قیامت محافظت میشود.

در عظمت جغرافیایی فراگیرش

کران مندی وجود ندارد و لحظه به لحظه به غنامندی

گنجینه بزرگش دُر و مروراید نغز واژگان می افزاید.

من نمیدانم چه چیز مایه نگرانی شماری

از همدلانی همزبانم گردیده است.؟

پارسی کدام دین؛ کدام مذهب، کدام حزب و کدام حرکت نیست که

با آمدن پیغمبری منسوخ؛ با آمدن پادشاهی مردود و

با حرف جماعتی بی فروغ گردد.

بدینجهت از هم میهنان عزیزم صمیمانه تقاضا میکنم به موارد تنشزا که

منجر به هر سمت و سو کشیدن کشور و

راه یافتن دشمن برای هر گونه توطئه میگردد

پایان عاقلانه دهیم،

چون در ادبیات ما جای برای ناسزا نیست و هر گونه پیشرفت

و تعالی که تا امروز بوده و است بر خواسته

از زیبایی و ظرافت های این زبان می باشد.

بیاید سخن تبعیض؛ تعصب، لسان و نژاد

را کنار بگذاریم که شایسته هیچ

مسلمان و انسان منور نیست.

بیاید تقوا، علم و عمل را معیار انسان بودن و

آدم شدن قرار دهیم تا در میان جوامع

بشری و به پیشگاه خداوند

سر فراز و سعادتمند گردیم.

با مهر و ارادت فراوان

قلم شکسته ی ناتوان شما

احمد محمود امپراطور

پنجشنبه 10 میزان 1399 خورشیدی


[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:38 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  بجانم لشکر بیجا گرفتی  تفنگ و برچه بی پروا گرفتی  نترسیدی تو از فریاد بلبل  گل و گل بته را یکجا گرفتی  احمد محمود امپراطور


بجانم لشکر بیجا گرفتی

تفنگ و برچه بی پروا گرفتی

نترسیدی تو از فریاد بلبل

گل و گل بته را یکجا گرفتی

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:28 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  یار این‌ محفل عرفــــانی که من میبینم  به یقین از جمع ما یک سر و گردن بالاست  احمد محمود امپراطور

یار این‌ محفل عرفــــانی که من میبینم

به یقین از جمع ما یک سر و گردن بالاست

احمد محمود امپراطور



[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:23 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  عاشقت بودم ولی من تا دو سه روز دگر  با دلیــــل چند می باید فراموشت کنم  احمد محمود امپراطور


عاشقت بودم ولی من تا دو سه روز دگر

با دلیــــل چند می باید فراموشت کنم

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:13 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

تـــــــو آزادی ولــــی آزادیت کو؟ لبِ پـــر خنــــده روزِ شـــادیت کو؟ به هرسو جنگ و بدبختی و کشتار در اطــــرافِ وطــن آبــــادیت کو؟ تــــو را دادن لبــــاسِ کـــد خـدایی تــــو پوشیـــدی ولیـکن بادیت کو؟ گــرفتــــم رستــــم و زال زمـــانی کمنـــد و نیـــزه ای صیـادیت کو؟ به حــرف مفــت کــاری بر نیـاید شیـــرین گویی سـرِ فرهادیت کو؟ نمی گردد به وعــده مشـکلی حل نشـــانی در عمـــل ایجـــادیت کو؟ به جـــان ملت خــود در کمیــنی به جـــان دشمنــان بیــدادیت کو؟ بخاک و خون زدی صد همچو محمود جوابـــی این همــــه جلادیت کو؟ -------------------------------- بامداد جمعه 04 میزان 1399 خورشیدی که برابر میشود 25 سپتمبر 2020 ترسایی #احمد_محمود_امپراطور

تـــــــو آزادی ولــــی آزادیت کو؟

لبِ پـــر خنــــده روزِ شـــادیت کو؟

به هرسو جنگ و بدبختی و کشتار

در اطــــرافِ وطــن آبــــادیت کو؟

تــــو را دادن لبــــاسِ کـــد خـدایی

تــــو پوشیـــدی ولیـکن بادیت کو؟

گــرفتــــم رستــــم و زال زمـــانی

کمنـــد و نیـــزه ای صیـادیت کو؟

به حــرف مفــت کــاری بر نیـاید

شیـــرین گویی سـرِ فرهادیت کو؟

نمی گردد به وعــده مشـکلی حل

نشـــانی در عمـــل ایجـــادیت کو؟

به جـــان ملت خــود در کمیــنی

به جـــان دشمنــان بیــدادیت کو؟

بخاک و خون زدی صد همچو محمود

جوابـــی این همــــه جلادیت کو؟
--------------------------------

بامداد جمعه 04 میزان 1399 خورشیدی

که برابر میشود 25 سپتمبر 2020 ترسایی

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 1:2 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  میترسم از سیاستی داد و گرفت شان  از حقه بازی های سراسر شگفت شان  از رهروان مغضب شان مضطرب نیم  غم در دلم فتاده ز پیری خرفت شان  احمد محمود امپراطور

میترسم از سیاستی داد و گرفت شان

از حقه بازی های سراسر شگفت شان

از رهروان مغضب شان مضطرب نیم

غم در دلم فتاده ز پیری خرفت شان

احمد محمود امپراطور


[ شنبه 99/9/1 ] [ 11:56 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 76
بازدید دیروز: 297
کل بازدیدها: 1251925