زنــــــدگی را تـــــلاش باید کرد
فــــکرِ نــــان و معاش باید کرد
راز هــــــا را به سینه کرد نگاه
صفــــت نیــک فــــاش باید کرد
بهـــــر بیمــار ریزش و سر درد
سوپ و شوربــــا و آش باید کرد
شــاخ ها شد کلان تر از دستک
تختـــــــــه و چارتراش باید کرد
جای گنــــــدم گذشت از شـــالی
ذرت همــــراهی مـاش باید کرد
گوشت با سیر و مرچ و آب پیاز
اختـــــه کــرده به داش باید کرد
در بهـــــاران سبـــز و پر باران
میـــــله ی بـــــا رواش باید کرد
آب را روی سبـــــــزه و گلـزار
کمـــی هــــم پاش پاش باید کرد
فخر عالم به تـــاری مخفی کرد
احتـــــــــــــرام کـلاش باید کرد
کـــــار امروز را بکن امـــروز
کــــار فــــردا صباش باید کرد
تا دهد حــالت گمیـــــــز احوال
تیــــــز تر رفته شاش باید کرد
شود هـــــر عضو از بدن بیجا
هرچه عاجل به جاش باید کرد
است دنیا پـر از جوامع و خلق
زیست با هـــر قمـاش باید کرد
بگـذر از رنــجِ خاطرات کهن
چقـــــدر اوف و کاش باید کرد
هرچه در دل گـذر کند محمود
خالــــــی از اغتشاش باید کرد
---------------------------
بامداد سه شنبه 08 عقرب 1397 خورشیدی
که برابر میشود به 30 اکتوبر 2018 ترسایی
سرودم
احمد محمود امپراطور