خورشید تابنده عشق | ||
از یــــــار کهـــن نمی توان گفت از باغ و چمـــــن نمی توان گفت جـای کـــــه دروغ باشـد اینجـــــا از راست سخـــن نمی توان گفت یکسر به غرور و کذب غرق اند ناخواستـــــــه من نمی توان گفت نامــــــردی مــــــردها زیاد است از گریــه ای زن نمی توان گفت شهــر و، ده و، قریجات اسیر اند از دشـــت و دمن نمی توان گفت در کشــــــور خود نبـــــاشی آزاد اصـــلن ز وطــن نمی توان گفت هر سو بم و انتحار و جنگ است از خــون و کفــن نمی توان گفت کتمـــان حقــــایق است هویــــــدا از ظلــــم و زدن نمی توان گفت داری همــــه چیز و، هـم نداری از مـــال و قطن نمی توان گفت خـــر مُهر شد ارزشش فـــراوان از دُر عــــــــدن نمی توان گفت از کار نیـکو شــــوی پشیمــــان ز اخــلاق حسن نمی توان گفت سـر تا ســــر ملک زار و نالان از پـــــاره یخن نمی توان گفت محمود ز هر چه گفتـــی بسیار از عهـــد شکن نمی توان گفت ----------------------------- بامداد یکشنبه 04 عقرب 1397 خورشیدی که برابر میشود به 25 نوامبر 2018 ترسایی سرودم احمد محمود امپراطور
[ پنج شنبه 97/9/8 ] [ 9:39 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |