سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

  شاه نزول کمتر از 20 دقیقه پس از نشر من غزل بانو شگوفه باختری را مخمس کردم و برای شان ارسال نمودم.  بدون کدام ویرایش خواستم با شما عزیزان شریک سازم.  البته خود ستایی نمیکنم غزل ایشان گوارا طبع و روان من قرار گرفت.  مخمس: احمد محمود امپراطور  برغزل: بانو شگوفه باختری  ****** ابیات عاشقانه به انشا گرفته‌ ای در سینه ام تو منزل و مأوا گرفته ای دانم شراب عشق به مینا گرفته ای شاید تویی که در دل ما جا گرفته ای اینسان که اختیار دل از ما گرفته ای --------- عمریست جای مانده و حیرانم از خودم گم کرده راهی بیخود و ترسانم از خودم قدر گهر تو دانی من ارزانم از خودم من موج سرکشم که گریزانم از خودم توساحلی که دامنِ دریا گرفته ای ----------- تو گلستانی و منی درمانده خاره ای در پیش خلق بی کس ام و هیچکاره ای در دست من بود جگر پاره پاره ای در دیده ات نشسته شب پُر ستاره ای یا ماه را چو برکه به یغما گرفته ای ----------- عشق تو پاک تر بود از آنچه می سزد دل را و دیده را ز دل و دیده می برد روزی به پیش مقدم تو باز می رسد دست طمع بریده ام از عقل بی خرد از آن زمان که تو لب مینا گرفته ای ---------- زلف تو در نظر گهی من خوشه می رسد عطر تو در دماغ ز هر پوشه می رسد لعل لب تو بر لبم افروشه می رسد تا می رسی بهار ز هر گوشه می رسد دانم تو بوسه از همه گل ها گرفته ای -------------- محمود غصه‌ی دو جهان را شرر زنم پشت دری تو آمده صد بار در زنم خود را نثار همچو تو مویین کمر زنم من پیله بسته ام که چو پروانه پر زنم تو دست شمع و آتش ما را گرفته ای --------------------------------------- پنجشنبه 20 اسد 1401خورشیدی که برابر میشود به 2022/08/11 ترسایی سرودم  احمد محمود امپراطور


شاه نزول

کمتر از 20 دقیقه پس از نشر من غزل بانو شگوفه باختری را مخمس کردم و برای شان ارسال نمودم.

بدون کدام ویرایش خواستم با شما عزیزان شریک سازم.

البته خود ستایی نمیکنم غزل ایشان گوارا طبع و روان من قرار گرفت.

مخمس: احمد محمود امپراطور

برغزل: بانو شگوفه باختری

******
ابیات عاشقانه به انشا گرفته‌ ای
در سینه ام تو منزل و مأوا گرفته ای
دانم شراب عشق به مینا گرفته ای
شاید تویی که در دل ما جا گرفته ای
اینسان که اختیار دل از ما گرفته ای
---------
عمریست جای مانده و حیرانم از خودم
گم کرده راهی بیخود و ترسانم از خودم
قدر گهر تو دانی من ارزانم از خودم
من موج سرکشم که گریزانم از خودم
توساحلی که دامنِ دریا گرفته ای
-----------
تو گلستانی و منی درمانده خاره ای
در پیش خلق بی کس ام و هیچکاره ای
در دست من بود جگر پاره پاره ای
در دیده ات نشسته شب پُر ستاره ای
یا ماه را چو برکه به یغما گرفته ای
-----------
عشق تو پاک تر بود از آنچه می سزد
دل را و دیده را ز دل و دیده می برد
روزی به پیش مقدم تو باز می رسد
دست طمع بریده ام از عقل بی خرد
از آن زمان که تو لب مینا گرفته ای
----------
زلف تو در نظر گهی من خوشه می رسد
عطر تو در دماغ ز هر پوشه می رسد
لعل لب تو بر لبم افروشه می رسد
تا می رسی بهار ز هر گوشه می رسد
دانم تو بوسه از همه گل ها گرفته ای
--------------
محمود غصه‌ی دو جهان را شرر زنم
پشت دری تو آمده صد بار در زنم
خود را نثار همچو تو مویین کمر زنم
من پیله بسته ام که چو پروانه پر زنم
تو دست شمع و آتش ما را گرفته ای
---------------------------------------
پنجشنبه 20 اسد 1401خورشیدی
که برابر میشود به 2022/08/11 ترسایی
سرودم

احمد محمود امپراطور



[ پنج شنبه 101/5/27 ] [ 3:25 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 1254090