سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

  انالله وانا الیه راجعون زندگی بیدل جهانی را ز مرگ آگاه‌ کرد محو بود اندوه رفتن‌ گر نمی‌بود آمدن در آغازین ساعات بامداد امروز جمعه 05 جوزا 1402 خورشیدی شاخ پر ثمر از کهن شجر خانواده بزرگ شهید وکیل نظام الدین بابایم انهزام کرد و بار دیگر در گلیم اندوه رحلت کاکایم میراحمد نظامی نشستیم. مرحوم مغفور میر احمد نظامی در مسائل اجتماعی و دادخواهی و میهن دوستی مردی بود جدی و عدالت نگر او انسان بری از تبعیض و تعلقات بود فرق در میان فرزند خود و اولاد دیگران نمی‌کرد و همه را به یک چشم میدید مهربان، دسپلینی، واقعیت گر و متین بود خدمات شایان و ماندگار در عرصه اجتماعی و فرهنگی در بخش های مختلف جامعه کشور انجام داده اند که سالیان سال مردمان حق بین و حق شناس دعا گو خواهند بود. من با آنکه برادرزاده شان بود ولی هیچگاه به چشم خورد تر از خود نگاه نکردند و همیشه با هم آزاد گفتگو میکردیم و همانند دوست و رفیق نزدیک بودیم خاطرات شیرین و بیاد ماندنی از ایشان دارم که در موقع مساعد آنرا خواهم نوشت. در سفر که دو روز پیش به جهت عیادت شان رفتم در حالی واپسین روز های زندگی خود را سپری می نمودند همینکه کنار بستر شان رسیدم و به دستان شان بوسه زدم گفت بلندم کنید کمک کردیم نشست و با آنکه مریضی خانمان سوز cancer بدن شان خورد می‌کرد با حال و هوش خیلی خوب صحبت‌ و مزاح کردیم. در طول روز به کنار شان ماندم و با نوازش سر و بدن دردمند شان از روز های دور نزدیک قصه کردیم گاه گاهی جرعه‌ی آب به اصرار برای شان میدادم که به مشکل آنرا از گلو می‌گذشتند و در همان حال به من نیز توجه داشتن و به تکرار می‌گفتند خودت هم نوشیدنی بگیر چون هوای مزار گرم است. نیمه شب شد و حال شان رو به وخامت میرفت من بنابه معاذیر که به‌ خانه داشتم دوباره باید به کابل بر میگشتم گفتم کاکا جان من میخواهم بروم آیا برایم من اجازه می‌دهید؟ باز هم با کمال بزرگی و متانت اشاره کرد که بلندم کنید. وقت روی بستر نشست لحظاتی چشمانش را بست با اینکه من از شانه هایشان محکم گرفته بودم چشمان خود را باز کرد گفت: بخیر بروی مادر را سلام بگو! خدای تو را خوار نکند. این بود شمه‌ی از یک عمر زندگی و آخرین دیدار?? پروردگار عالمیان در این روز مبارک جمعه روح پر فتوح کاکایم را با جمیع گذشتگان تا قیام قیامت در لفافه های رحمانیتش شاد و آرام داشته باشد. با اندوه فراوان احمد محمود امپراطور

انالله وانا الیه راجعون

زندگی بیدل جهانی را ز مرگ آگاه‌ کرد
محو بود اندوه رفتن‌ گر نمی‌بود آمدن

در آغازین ساعات بامداد  جمعه 05 جوزا 1402 خورشیدی شاخ پر ثمر از کهن شجر خانواده بزرگ شهید وکیل نظام الدین بابایم انهزام کرد و بار دیگر در گلیم اندوه رحلت کاکایم میراحمد نظامی نشستیم.
مرحوم مغفور میر احمد نظامی در مسائل اجتماعی و دادخواهی و میهن دوستی مردی بود جدی و عدالت نگر
او انسان بری از تبعیض و تعلقات بود
فرق در میان فرزند خود و اولاد دیگران نمی‌کرد و همه را به یک چشم میدید
مهربان، دسپلینی، واقعیت گر و متین بود
خدمات شایان و ماندگار در عرصه اجتماعی و فرهنگی در بخش های مختلف جامعه کشور انجام داده اند که سالیان سال مردمان حق بین و حق شناس دعا گو خواهند بود.
من با آنکه برادرزاده شان بود ولی هیچگاه به چشم خورد تر از خود نگاه نکردند و همیشه با هم آزاد گفتگو میکردیم و همانند دوست و رفیق نزدیک بودیم
خاطرات شیرین و بیاد ماندنی از ایشان دارم که در موقع مساعد آنرا خواهم نوشت.
در سفر که دو روز پیش به جهت عیادت شان رفتم
در حالی واپسین روز های زندگی خود را سپری می نمودند
همینکه کنار بستر شان رسیدم و به دستان شان بوسه زدم گفت بلندم کنید
کمک کردیم نشست و با آنکه مریضی خانمان سوز cancer بدن شان خورد می‌کرد با حال و هوش خیلی خوب صحبت‌ و مزاح کردیم.
در طول روز به کنار شان ماندم
و با نوازش سر و بدن دردمند شان از روز های دور نزدیک قصه کردیم
گاه گاهی جرعه‌ی آب به اصرار برای شان میدادم که به مشکل آنرا از گلو می‌گذشتند و در همان حال به من نیز توجه داشتن و به تکرار می‌گفتند خودت هم نوشیدنی بگیر چون هوای مزار گرم است.
نیمه شب شد و حال شان رو به وخامت میرفت
من بنابه معاذیر که به‌ خانه داشتم دوباره باید به کابل بر میگشتم
گفتم کاکا جان من میخواهم بروم آیا برایم من اجازه می‌دهید؟
باز هم با کمال بزرگی و متانت اشاره کرد که بلندم کنید.
وقت روی بستر نشست
لحظاتی چشمانش را بست
با اینکه من از شانه هایشان محکم گرفته بودم
چشمان خود را باز کرد
گفت:
بخیر بروی
مادر را سلام بگو!
خدای تو را خوار نکند.
این بود شمه‌ی از یک عمر زندگی و آخرین دیدار??
پروردگار عالمیان در این روز مبارک جمعه روح پر فتوح کاکایم را با جمیع گذشتگان تا قیام قیامت در لفافه های رحمانیتش شاد و آرام داشته باشد.
با اندوه فراوان
احمد محمود امپراطور

[ شنبه 102/3/13 ] [ 1:50 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 290
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 1248118