بر باد کرده ژاله گل ارغوان ما
پر بسته است شوق طرب از روان ما
تیغ دو دم به جان رگ عشق میزند
بیدادگر شد از چه سبب باغبان ما
خود کن قیاس پی به هدف بردن محال
رو بر قفا نمود خر کاروان ما
دل پر ز گفته و عمل از پا فتاده است
شاهین این دو کفه شده چون کمان ما
در سرزمین معنویت ره نیافتیم
از بس شقی است ذهنیت ناجوان ما
طالع مگو به تلهی غم مبتلاستیم
پر آفت است عافیت ناتوان ما
فیض ز بامداد جوانی نبرده ایم
جویا مشو ز رنگ بهاری خزان ما
آنقدر هم که لایق کم بینی نیستم
این تنگ چشمی تنگ نموده جهان ما
نزدیک لیک دور تر از هر دو عالم است
وامانده پشت پردهی گیتی دهان ما
گوهر به مشتری نزد طعنه چون خذف
کان است کان نیست چو بایع دکان ما
محمود تا سخن زند از جوش نوبهار
گردد بلند قامت سروی روان ما
--------------?----
جمعه 06 اسد 1402 خورشیدی
که برابر میشود به 28 جولای 2023 ترسایی
سرودم
احمد محمود امپراطور