خورشید تابنده عشق | ||
سنبله آمد به پایان گپ نزن آمد از نو ماه میزان گپ نزن روزگار است و هزاران حادثات پیش از آن گردی پشیمان گپ نزن از بری جمعیت خانه بدوش ناغلط از باد و باران گپ نزن عافیت جایش به آفت داده است زندگی باشد چو زندان گپ نزن آب و آتش کی شود باهم رفیق نزد بی وجدان ز وجدان گپ نزن موش دارد تاق و ایوان جهان چارسو نادیده عریان گپ نزن گر سر از گردن نمیخواهی جدا بی سبب در پشت سلطان گپ نزن در اتاق گوشه کن راز و نیاز روی حویلی زیر دالان گپ نزن جان جوری خود اگر میداری دوست رفته با غول بیابان گپ نزن میکنم خاطر نشانت این سخن همرهی جاهل ز برهان گپ نزن با ادب باش از زر و زور خودت پیش چشم مستمندان گپ نزن انکه میسوزد به هلمند و فراه از هوای سرد پغمان گپ نزن ارزش خر مهره بالا رفته است از گهر سنگ بدخشان گپ نزن عاشقم دیگر ندارم چاره ای می درم چاک گریبان گپ نزن در جگر محمود دارد زخم ها از گداز تیر مژگان گپ نزن --------------------------- جمعه 31 سنبله 1402 خورشیدی که برابر میشود به September 22, 2023 سرودم [ جمعه 102/6/31 ] [ 2:30 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |