خورشید تابنده عشق | ||
ز هجرانت کشیدم غم از این غباره تر بادا به ایثارت کنم جان ِ خود و ایثاره تر بادا بهار عمرت ای جان و دلم بهاره تر بادا دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا تنم از بی دلی بیچاره شد بیچاره تر بادا -------------------------------------- نگاهی گرم و شوخت در نگه بیماریی دارد شکست قلب من در هر نفس دل داریی دارد به خاک مقدمت گردی سرم همواریی دارد به تاراج عزیـــــزان زلف تو عیاریی دارد به خونریزی غریبان چشم تو عیاره تر بادا ---------------------------------------- خدنگ و تیر مژگانی تو بی اندازه تر خواهم گلی روی تو در هر شهر پر آوازه تر خواهم اگر انجام عشقت این بُوَد آغازه تر خواهم رخت تازه است و بهر مردن خود تازه تر خواهم دلت خاره است و بهر کشتن من خاره تر بادا ----------------------------------------- دگر از بینوایی ها روم من تا به کی هر سو خمیده قامت من چون کمان و تیغـه ی ابرو شدم از فرط بیماری ندانی این منم یا، مو گر ای زاهد دعای خیر می گویی مرا این گو که آن آواره از کوی بتــــان آواره تر بادا ---------------------------------------- سخن از صورت و از حسن او صد داستان آمد چمن از رنگ لب هایش به رنگ ضیمران آمد همه عشـــاق را بینی ز دستش در فغان آمد همه گوینــــد کز خونخواریش خلقی بجان آمد من این گویم که بهر جان من خونخواره تر بادا ---------------------------------------- کمانش تا به کی سوی منی بیچاره زه گردد ز غصه این گلوی من چو زلف او گره گردد اگر این است عدالت هرچه ما خواهیم نه گردد دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گردد و گر جانان بدین شاد است یارب پاره تر بادا ------------------------------------------ به بزم دیگران به من زنی تاکی می از ساغر نمیارزد که" محمود"ات کنی زین بیش خاکستر ازین پیوسته بی باکی و از این خود سری بگذر چو با تر دامنی خو کرد خسرو با دو چشم تر به آب چشم پاکـــــــان دامنش همواره تر بادا ------------------------------------- سه شنبه سوم دلو 1391 هجری خورشیدی که برابر می شود به 2013-01-22 میلادی سرودم احمد محمود امپراطور افغانستان [ جمعه 91/12/4 ] [ 1:14 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |