گل ز بــــاغ کیست تا اینــــگونه حاصل شد قریب
بخت خواب آلــود با خون خورده بسمل شد قریب
اشـک رفت از دیــــده و، امیـــــــد ها بیگانه شد
تاکه یـــاران با جمــــع نـــادان و جاهل شد قریب
زورقـــم بشکست و، تابـــم رفت از ملک حضــور
با چنین حالت شـــدم در بحـــر بی ساحل قریب
دل صـــــدا کردم اجل بی بند و بار آمــــد سـرم
اینچین بر من حجــابت هــــای عاجل شد قریب
کهکشان های نفس را سوخت این آهنگ عشق
تـــــا به صیــــد آرزو شمشیــــر قاتل شد قریب
آنچه را دیدم در این چرخنـــــده ای آشفتــه حال
عاقبـت بی ارزش و در سعـــی باطل شد قریب
طبــــع ناموزون من از سکتـــه خوانی های نظم
در تـــــرازوی سخن با شعـــــر بیدل شد قریب
دیــده ام را خــــار مـژگان سد راهی عشق شد
وضـــع ناهمـــوار را مشکل به مشکل شد قریب
سالهـــــا از یــــاری محمــــود و یــــاران بگذرد
در وفــــاداری خطــــوط و حــد فاصل شد قریب
----------------------------------------
دوشنبه 02 سنبله 1394 هجری خورشیدی
که برابر می شود به 24 آگست 2015 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور