خورشید تابنده عشق | ||
آب را در روغـــن و روغـــن در آب انداختند
بـــر دمــــاغ گشنـــگان دودی کبـــاب انداختند
زیـــور انسانیــت کردن گـــرو در کوی غیــر
چشم بر بستنـد و گوش خود به خواب انداختند
زخــــم های سینـــــه ی درد آشنا نشتـــر زدن
التیـــــــام از مــــا گرفتــــن التهــــاب انداختند
ظلـــم را از حد برون کردن چو شــــدادِ زمان
خویش را شخصـــیت و عالــی جناب انداختند
از بـــرای بوی گنــــدِ مرده ی وجـدان خویش
در دهان پودینــــه ، بر جامــــه گلاب انداختند
تا شــــدن مستِ تکبـــــر هـای آچـــارِ فســـاد
نشـــه ی صـــد تنگ می را از شراب انداختند
شهــوتِ هنگامــه جو شد تا به قـــدرت استوار
پیـــرهن از دختـــــر و از زن حجـاب انداختند
تا نـــگردد فـــاش این جـرم و جنایت بهر خلق
ابـــــر وحشــــت را بــه روی آفتـــاب انداختند
نیست در ارقـــــام گنجایش که تا ســــازم رقـم
این بــد اندیشــــان جفــــای بی حسـاب انداختند
روز مردم شام و شام مردمان درغصه سوخت
خونخــــوری هـــــــا را بــدوش انقلاب اندختند
از بلیــات هر قــدر دوری گزینــی چاره نیست
آتــش دریــــوزگــی را چـــون طنــاب انداختند
پایـــه ی قصــر ستمـکاران شود روزی خراب
محمود اینجــــا بـر دعـــایت مستجـاب انداختند
------------------------------------
شنبه 14 قوس 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 05 دسامبر 2015 میلادی
ســــرودم
احمد محمود امپراطور
[ شنبه 94/9/14 ] [ 3:18 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |