بنــــام عشق و محبــت دروغ میگویند
بجای شیر و شکر مشکِ دوغ میگویند
به سینـــــه ها بزنند تیـر و افتخار کنند
به شــــام ماتمی ملت فــــروغ میگویند
گروهی منقبــــع و هیـــــز پیش آیینــه
بخـــار صورت خـود را بلوغ میگویند
مدافعــــان که از صلح بانـگ بردارند
به پیش اجنـــبی خوابیـده یوغ میگویند
به هـــر کجا که نا عاقـــلان شود حاکم
به خون بی گناهـان موج زوغ میگویند
در آن محیط که بیـــگانه میشود رهبـر
مکـان شعــــر و ادب را شلوغ میگویند
به کودکان که از درد هجر بی خبر اند
تـبِ پیشــــــانی بیمــــــار قوغ میگویند
وطن فـــروش نداند بهـــای عزتِ قـوم
کـــه کرگســـان لجن را اروغ میگویند
فقـــط شعـــــار به آزادگـــی نباشد بس
که داد و نالــــه و فریــاد بوغ میگویند
زبــــان شیــــون محمود بخــردان داند
به سحِر و نضج بیانش نبوغ میگویند
-----------------------------------
جمعه 06 حمل ( فروردین ) 1395 هجری شمسی
که برابر میشود به 25 مارچ 2016 میلادی
ســــــــــــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
1- زوغ = نهر و رودخانه
2- اروغ = خویش و تبار