خورشید تابنده عشق | ||
اینجـــــــا جوان و پیر عداوت گرفته اند با ظلـــم و ناروای خود عادت گرفته اند
بد کسوتان بی همــه چیزی جفا سرشت
اعمـــــال جبن خویش شهامت گرفته اند
این وحشیان تشنه ای جنگ و ستمگری
با خون و اشک خلق طهارت گرفته اند
هر جا صفیـــــــر آتش و خمپاره میرسد
از نعش تــکه تــکه ضمــانت گرفته اند
ما در مکان آتش خون پرســــــه میزنیم
شب دوزخ است و روز قیامت گرفته اند
حیرانــــم از جمیعت بی دین و لاکتــاب
بر بخـــــردان ز جهل رسالت گرفته اند
مـــــردار میشوند به سر جیفـه ای حرام
القــــــاب بعدی مرگ شهادت گرفته اند
جمع به نام مرشـــد و شیخ و امام و پیر
بیچاره مردمــــــان به اسارت گرفته اند
خود بیسوادی بــــا و الفِ شعور و عقل
رفتار و رســـم ما به قضاوت گرفته اند
منقول و غیــــر منقول ما را بلیــــده اند
بر ما متاع صبـــــر و قناعت گرفته اند
محمود تا سخن زده از عشـق و معرفت
گفتـــــــار او به چشم حقارت گرفته اند
------------------------------------
شنبه 05 سرطان ( تیر ) 1395 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 25 جون 2016 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
[ شنبه 95/4/5 ] [ 11:52 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |