درود به سروران، دوستان همیشه صمیم و مهربانم.!
مدتی بنابه گرفتاری ها از سعادت همسخنی و التفات
شما بدور مانده بودم ولی یاد و محبت شمایان در روح و قلبم جاری بود.
خداوند رحمان و رحیم زندگی پر فراز نشیب بمن عطا نموده
که در هر حال شکر گزارم.
عزیزانم من با یک خبر خوش و دو خبر خیلی ناراحت کننده
خدمت شما دوباره حاضر شدم.
بتاریخ 07 قوس 1395هجری خورشیدی
که برابر میشود 27 نوامبر 2016 میلادی
تازه از نماز عصر فارغ شده بودم که
خبر مرگ پسر کاکایم رامین جان نظامی برایم مخابره شد که
سخت قلبم را در آتش ناراحتی کباب کرد
شهید رامین کارمند وزارت دفاع ملی بود
و در یک حادثه ترافیکی
در شاهراه فیض آباد / کشم در ولایت بدخشان جام شهادت
را نوشید و به لقا الله پیوست.
چون برنامه محفل عروسی من از قبل تعین شده بود
دیگر برای مان فرصت نبود تا دوباره دوستان را آگاهی بدهیم
من با کاکایم در بدخشان به تماس شدم که ایشان با
محبت و بزرگی خود نوازشم کردند و فرمودند که
امروز سوم رامین جان هم بخیر گذشت خودت راحت
محفل را با تحمل و برد و باری به پیش ببر قسمت همین بوده.
منم به رضا خداوند و اتفاق خانواده و دوستان
به تاریخ 10 قوس 1395 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 30 نوامبر 2016 میلادی
در تالار مجلل واقع دارالامان شهر کابل با
ناجیه جان رحمان زاده رسماً ازدواج کردم
درست شش روز بعد از ازدواج من خبر مرگ
نواسه کاکایم دختر جوان و پر آرزو در
اثر مسمومیت دارو مرا شدیداً غمگین ساخت.
این بود شرح روز های که از من احوال نداشتید.
خواستم ذریعه این پیام احوال سلامتی خود و دودمانم
را بدهم و از مهر بیکران، تماس ها و پیام های
بی آلایش فرد، فرد شمایان ابراز امتنان و سپاسگزاری کنم.
از خداوند تبارک تعالی برای جمیع گذشتگان
بهشت برین و برای بازمانده گان صبر و استقامت استدعا دارم.
التماس دعا
با حرمت و محبت بی پایان
پنجشنبه 18 قوس 1395 هجری خورشیدی
امپراطور
کابل/افغانستان