نباشد غیــر اشک و ناله، لبخندِ که من دارم
بدردِ دل نمی ماند همیــــن دردِ که من دارم
در آتش سوختــم در آب غرق موج ها گشتم
ندانم غیری غفلت چیست ترفندِ که من دارم
هـــــــــــوا دارد سرِ سودا پرستِ تن پریشانم
غــــم مستقبل و ماضیست پیوندِ که من دارم
جــــگر از گرمی شوق وصالش گاز میگیرم
بجـز زهر هلاهل نیست این قندِ که من دارم
دو تا شد قامتم از هجر و دست من نمی گیرد
پری رو صورتی، سروی برومند که من دارم
تمـــــام هستی باشـــــد کارگاهی خلقتِ نازش
کمی بی پرده میگویـــــم خداوند که من دارم
سرشـــــکم آب زمزم، قلب من دارالمکان او
چه بهتـــــر زین حیاتِ آبرومند که من دارم
زبانم جاری شد از شعر های شکرین بارش
خُمــــارم نشـــکند محمود، آوند که من دارم
----------------------------------------
بامداد چهارشنبه 27 ثور ( اردیبهشت ) 1396 آفتابی
که برابر میشود به 17 می 2017 ترسایی
ســــــــرودم
احمد محمود امپراطور