بیـــــــا ای عشق آفـــــات جدایی را تداوی کن
دل بشکستـــــه و این نــــاروایی را تداوی کن
تن بیمــــــار من در آتش جــــان سوز میسوزد
میــــــان شعله هـا جور و جفــایی را تداوی کن
اثــــــر کم دارد این دارو به جســـم دردمند من
هـــــوای اختنــــــاق بی شفــــایی را تداوی کن
نیـــــم من آنقدر ها بد که گردون میـدهد جورم
دلیــــــل وحشت چون و چـــرایی را تداوی کن
میــــــان موج، موج کفــــر این جاهل سرشتانم
بیــــــا ای ناخــــدا این بی خدایی را تداوی کن
به آزادیــــی مــــرد و زن ندارم هیــــچ ایرادی
قبـــــــولش دارم امـــــا بی حیایی را تداوی کن
میـــــــــان دوستــــان می ساز آهنگ محبت را
وفـــــــا و عهـــــد و پیمان ریایی را تداوی کن
به هردم خویش را من خاک راه دوست میبینم
جگر خون میخورد این بی بقایی را تداوی کن
ندارم شک به استعـداد خویش و طبع سرشارم
مگر در سینـــــــــه درد نارسایی را تداوی کن
به حـال زار محمود خنـده ای مستانه کمتر کن
ز خود ای ناپسنــــد، بی اعتنایی را تداوی کن
-------------------------------------------
یکشنبه 19 سنبله 1396 آفتابی
که برابر می شود به 10 سپتمبر 2017 ترسایی
سرودم
احمد محمود امپراطور