سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

هزاره بودنت را من که ایمان داشتم لیکن - به اقلیم پر از اعجاز خود بوداییم کردی - احمد محمود امپراطور

هزاره بودنت را من که ایمان داشتم لیکن

به اقلیم پر از اعجاز خود بوداییم کردی

احمد محمود امپراطور

 


[ سه شنبه 101/3/31 ] [ 3:46 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 مهاجرین وطن بی وطن نمی ماند  شهید خفته به خون بی کفن نمی ماند  همیشه زاغ سیه جسمی بدشگون احوال  به صحن گلشن و باغ و چمن نمی ماند  رسد به نشئه‌ی آزادی هر که آخر کار  بساط ظلم رود مرتهن نمی ماند  نشان ما و شما می‌رسد به واژه‌ی هیچ  ز بعدی مرگ دگر تو و من نمی ماند خدا اگر نکند کار بندگان را ساز  به بنده غیری امیدی وهن نمی ماند برهنگیست سر انجام گردش آفاق کلاه و کاپشن و بوت و چپن نمی ماند به سادگی سخن زندگی شود اتمام فریب و دغدغه، دام و رسن نمی ماند  چه غصه می خوری محمود از غم دنیا  رسی به جای که دیگر محن نمی ماند ---------------------------------- پنجشنبه 29 ثور 1401خورشیدی  که برابر می شود به 19 می 2022 ترسایی  سرودم  #احمد_محمود_امپراطور


مهاجرین وطن بی وطن نمی ماند

شهید خفته به خون بی کفن نمی ماند

همیشه زاغ سیه جسمی بدشگون احوال

به صحن گلشن و باغ و چمن نمی ماند

رسد به نشئه‌ی آزادی هر که آخر کار

بساط ظلم رود مرتهن نمی ماند

نشان ما و شما می‌رسد به واژه‌ی هیچ

ز بعدی مرگ دگر تو و من نمی ماند

خدا اگر نکند کار بندگان را ساز

به بنده غیری امیدی وهن نمی ماند

برهنگیست سر انجام گردش آفاق

کلاه و کاپشن و بوت و چپن نمی ماند

به سادگی سخن زندگی شود اتمام

فریب و دغدغه، دام و رسن نمی ماند

چه غصه می خوری محمود از غم دنیا

رسی به جای که دیگر محن نمی ماند
----------------------------------

پنجشنبه 29 ثور 1401خورشیدی

که برابر می شود به 19 می 2022 ترسایی

سرودم


[ پنج شنبه 101/3/5 ] [ 7:44 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  مخمس: احمد محمود امپراطور  بر غزل: بانو شگوفه باختری ----- در سجدگاه و دیر و کلیسا کسی نبود  در سینه غیر این دل تنها کسی نبود  واسوختم در عالم رویا کسی نبود  "در هیچ جا شبیه تو زیبا کسی نبود  آواره تر به عشق تو جز ما کسی نبود" ----------------------------------- نام تو یک بهار سخن را بود لقب  چشمان سرمه سای تو آهوی پر غضب  شعر تو خوش گوار تر از شیره‌ی رطب  "من مست مست میشوم از بوسه های شب  در خلوتی که، محو تماشا کسی نبود" -------------------------------------  تابیده‌ی به کشور دل با صفای هور  قلبِ هزار همچو مرا کردی ناصبور  جانا چه میشود کنی این نامه را مرور  "چون باد ها رها شده در دور های دور  در اوج یک خیال که پیدا کسی نبود" ------------------------------------ سر را گذاشتم به سری رسم و راه تو  هر جا که باشی این دل من دادخواه تو  کار دل است نیست در آن اشتباه تو  "تو آب می شوی به برم, من چو ماه تو  دانم! زلال تر ز تو دریا کسی نبود" -------------------------------------- کفر است کفر بنده‌ی آن بنده می شوم  تا حشر در اسارت پرونده می شوم  با این که در جهنمی سوزانده می شوم  "تا می رسی به خاک تنم زنده می شوم  باور بکن که جز تو مسیحا کسی نبود" ------------------------------------ این دل به آسمان خدا بوسه میزند  محمود بیت نظم شما بوسه می زند  با صد شکستگی و حیا بوسه می زند  "هر لحظه نور تو که مرا بوسه می زند  جز من گلی به باغ شگوفا کسی نبود" ------------------------------------- یکشنبه اول جوزا 1401 خورشیدی  سرودم  #احمد_محمود_امپراطور  هور- خورشید، آفتاب

مخمس: احمد محمود امپراطور

بر غزل: بانو شگوفه باختری
-----

در سجدگاه و دیر و کلیسا کسی نبود

در سینه غیر این دل تنها کسی نبود

واسوختم در عالم رویا کسی نبود

"در هیچ جا شبیه تو زیبا کسی نبود

آواره تر به عشق تو جز ما کسی نبود"
-----------------------------------

نام تو یک بهار سخن را بود لقب

چشمان سرمه سای تو آهوی پر غضب

شعر تو خوش گوار تر از شیره‌ی رطب

"من مست مست میشوم از بوسه های شب

در خلوتی که، محو تماشا کسی نبود"
-------------------------------------

تابیده‌ی به کشور دل با صفای هور

قلبِ هزار همچو مرا کردی ناصبور

جانا چه میشود کنی این نامه را مرور

"چون باد ها رها شده در دور های دور

در اوج یک خیال که پیدا کسی نبود"
------------------------------------

سر را گذاشتم به سری رسم و راه تو

هر جا که باشی این دل من دادخواه تو

کار دل است نیست در آن اشتباه تو

"تو آب می شوی به برم, من چو ماه تو

دانم! زلال تر ز تو دریا کسی نبود"
--------------------------------------

کفر است کفر بنده‌ی آن بنده می شوم

تا حشر در اسارت پرونده می شوم

با این که در جهنمی سوزانده می شوم

"تا می رسی به خاک تنم زنده می شوم

باور بکن که جز تو مسیحا کسی نبود"
------------------------------------

این دل به آسمان خدا بوسه میزند

محمود بیت نظم شما بوسه می زند

با صد شکستگی و حیا بوسه می زند

"هر لحظه نور تو که مرا بوسه می زند

جز من گلی به باغ شگوفا کسی نبود"
-------------------------------------

یکشنبه اول جوزا 1401 خورشیدی

سرودم

هور- خورشید، آفتاب

[ پنج شنبه 101/3/5 ] [ 7:2 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  زندگانی چیست در اندوه و آتش زیستن  از شرنگ زندگی چون قند لذت میبرم  نشئه‌ی دیگر نمی سازد به زخم روح من  من ز دود بوربو و اسپند لذت میبرم نی خمار باده هستم نی به فکری آبجو  از انار و تربوزی هلمند لذت میبرم  گر نشد بر من میسر سیری اطراف جهان  در خراب آباد خود یک چند لذت میبرم  گرچه سهم من در این عالم بود درد و الم لیک هر کس می‌شود خرسند لذت میبرم من که مضجورم ز جنگ و نفرت و بشکستگی  هر کجایی می شود پیوند لذت میبرم  خوش ندارم من مدمغ مردمان هرزه را  از حضور شخص دانشمند لذت میبرم  عاشقی دارد هزاران خواری و درماندگی  هر که شد در عاشقی پا بند لذت میبرم  با کمی دیوانگی و با کمی آزادگی  با کمی اشک و کمی لبخند لذت میبرم اسم من محمود و شهرت امپراطور سخن  من از این نام و از این پسوند لذت میبرم -------------------------- بامداد سه شنبه 13 ثور 1401 خورشیدی  که برابر میشود به 03 مه 2022 ترسایی سرودم  احمد محمود امپراطور

زندگانی چیست در اندوه و آتش زیستن

از شرنگ زندگی چون قند لذت میبرم

نشئه‌ی دیگر نمی سازد به زخم روح من

من ز دود بوربو و اسپند لذت میبرم

نی خمار باده هستم نی به فکری آبجو

از انار و تربوزی هلمند لذت میبرم

گر نشد بر من میسر سیری اطراف جهان

در خراب آباد خود یک چند لذت میبرم

گرچه سهم من در این عالم بود درد و الم

لیک هر کس می‌شود خرسند لذت میبرم

من که مضجورم ز جنگ و نفرت و بشکستگی

هر کجایی می شود پیوند لذت میبرم

خوش ندارم من مدمغ مردمان هرزه را

از حضور شخص دانشمند لذت میبرم

عاشقی دارد هزاران خواری و درماندگی

هر که شد در عاشقی پا بند لذت میبرم

با کمی دیوانگی و با کمی آزادگی

با کمی اشک و کمی لبخند لذت میبرم

اسم من محمود و شهرت امپراطور سخن

من از این نام و از این پسوند لذت میبرم
--------------------------
بامداد سه شنبه 13 ثور 1401 خورشیدی

که برابر میشود به 03 مه 2022 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ دوشنبه 101/2/26 ] [ 11:30 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  معاند شعله های خود پسندی را ز ما کم کن  که آب آخر بجوش آید کند خاموش آتش را  احمد محمود  امپراطور


معاند شعله های خود پسندی را ز ما کم کن

که آب آخر بجوش آید کند خاموش آتش را

امپراطور


[ دوشنبه 101/2/26 ] [ 11:17 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  شدیم هر چیز ولی حیف که آدم نشدیم  از صد و پنج کیلو هیچ یکی کم نشدیم  نقد جان دادیم و آرامشی بر ما نرسید  از غم و درد جهان لحظه‌ی بی غم نشدیم  وسع مان تا که رسید ظلم نمودیم اما  به سر زخمی کسی دارو و مرهم نشدیم  جوش خوردیم در آتشکده‌ی تجربیات  ولی در قوری اندیشه خود دم نشدیم  داد و فریاد به هر جای نمودیم بلند  در عمل اندکی بر خویش فراهم نشدیم  سالها دست و گریبان تحول بودیم  زین سبب در روش زندگی مدغم نشدیم  نامساعد ترین افراد جهانیم محمود  چون به قانون و ادب ذره‌ی ما ضم نشدیم  ------------------------------------ بامداد سه شنبه 20 ثور 1401خورشیدی  که برابر میشود به 10 می 2022 ترسایی  سرودم  احمد محمود امپراطور

شدیم هر چیز ولی حیف که آدم نشدیم

از صد و پنج کیلو هیچ یکی کم نشدیم

نقد جان دادیم و آرامشی بر ما نرسید

از غم و درد جهان لحظه‌ی بی غم نشدیم

وسع مان تا که رسید ظلم نمودیم اما

به سر زخمی کسی دارو و مرهم نشدیم

جوش خوردیم در آتشکده‌ی تجربیات

ولی در قوری اندیشه خود دم نشدیم

داد و فریاد به هر جای نمودیم بلند

در عمل اندکی بر خویش فراهم نشدیم

سالها دست و گریبان تحول بودیم

زین سبب در روش زندگی مدغم نشدیم

نامساعد ترین افراد جهانیم محمود

چون به قانون و ادب ذره‌ی ما ضم نشدیم

------------------------------------
بامداد سه شنبه 20 ثور 1401خورشیدی

که برابر میشود به 10 می 2022 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ دوشنبه 101/2/26 ] [ 11:12 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

پیش آمده باشد که پریشان شده باشی محتاج به یک لقمه گک نان شده باشی  در کشور خود بی سر و سامان شده باشی  بنشسته در آبادی و ویران شده باشی  از کرده و ناکرده پشیمان شده باشی  ------------------------------- بدون که جنگی شود آواره بگردی  در بین خلایق بد و بیکاره بگردی  مفلوک ترین آدم سیاره بگردی   باشد همه چیز و ولی بیچاره بگردی همراهی خودت دست و گریبان شده باشی  ------------------------------- گاهی بزنند بر سرت و گاه به پایت  در بسته کند بنده و هم ذات خدایت  مقبول نگردد سر زاری و دعایت  از درد بیمیری و نیابی تو دوایت از خاک سیاه هم کده ارزان شده باشی ------------------------------- در کوچه برآیی سر راهی تو بگیرند  تا شور خوری بوت و کلاهی تو بگیرند  با سادگی اسباب رفاهی تو بگیرند  تا گویی سخن ناله و آهی تو بگیرند  در هر نفس سوخته زندان شده باشی ------------------------------- از کوچه بگردی و رهی خانه نیابی  بام و دری بشکسته ی کاشانه نیابی  ز هوشیار شوی خسته و دیوانه نیابی  از دوست تو بگریزی و بیگانه نیابی  در عالم نا باوری بی جان شده باشی ------------------------------ جز جهل دیگر چیزی برایت نپسندند  از علم و هنر گویی سخن بر تو بخندند راه و در دانشکده  بر روی تو  بندند  تا سرحد مرگ و اجل هم از تو نگردند محروم تو از مجلس رندان شده باشی  ------------------------------- در شهر شود بر سر تو غلغله بسیار  تنها شوی و از همگان گردی تو بیزار  شخصی تو نیابی که بود محرم اسرار  آندم شوی از حال دل من تو خبر دار روزی که چو محمود سخندان شده باشی  ------------------------------- یکشنبه 25 ثور 1401خورشیدی  که برابر میشود به  15/05/2022 ترسایی  سرودم  #احمد_محمود_امپراطور

مخمس

 

پیش آمده باشد که پریشان شده باشی
محتاج به یک لقمه گک نان شده باشی

در کشور خود بی سر و سامان شده باشی

بنشسته در آبادی و ویران شده باشی
از کرده و ناکرده پشیمان شده باشی
-------------------------------
بدون که جنگی شود آواره بگردی
در بین خلایق بد و بیکاره بگردی
مفلوک ترین آدم سیاره بگردی
باشد همه چیز و ولی بیچاره بگردی
همراهی خودت دست و گریبان شده باشی
-------------------------------
گاهی بزنند بر سرت و گاه به پایت
در بسته کند بنده و هم ذات خدایت
مقبول نگردد سر زاری و دعایت
از درد بیمیری و نیابی تو دوایت
از خاک سیاه هم کده ارزان شده باشی
-------------------------------
در کوچه برآیی سر راهی تو بگیرند
تا شور خوری بوت و کلاهی تو بگیرند
با سادگی اسباب رفاهی تو بگیرند
تا گویی سخن ناله و آهی تو بگیرند
در هر نفس سوخته زندان شده باشی
-------------------------------
از کوچه بگردی و رهی خانه نیابی
بام و دری بشکسته ی کاشانه نیابی
ز هوشیار شوی خسته و دیوانه نیابی
از دوست تو بگریزی و بیگانه نیابی
در عالم نا باوری بی جان شده باشی
------------------------------
جز جهل دیگر چیزی برایت نپسندند
از علم و هنر گویی سخن بر تو بخندند
راه و در دانشکده بر روی تو بندند
تا سرحد مرگ و اجل هم از تو نگردند
محروم تو از مجلس رندان شده باشی
-------------------------------
در شهر شود بر سر تو غلغله بسیار
تنها شوی و از همگان گردی تو بیزار
شخصی تو نیابی که بود محرم اسرار
آندم شوی از حال دل من تو خبر دار
روزی که چو محمود سخندان شده باشی
-------------------------------
یکشنبه 25 ثور 1401خورشیدی
که برابر میشود به
15/05/2022
ترسایی
سرودم

 




[ دوشنبه 101/2/26 ] [ 11:2 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

اشعار من درین ملک ارزش نداشت دیدم زان رو ز چاپ و تدوین افتاد اندکی دور بر صاحبان معنی بر سروران دانش گویم نشانه های چون خیلی است مقدور در گوگل و توییتر تا یوتیوب و فیسبوک کافیست تا نویسید محمود امپراطور - احمد محمود امپراطور AHMAD MAHMOOD IMPERATOR

اشعار من درین ملک ارزش نداشت دیدم

زان رو ز چاپ و تدوین افتاد اندکی دور

بر صاحبان معنی بر سروران دانش

گویم نشانه های چون خیلی است مقدور

در گوگل و توییتر تا یوتیوب و فیسبوک

کافیست تا نویسید محمود امپراطور

احمد محمود امپراطور

 


[ یکشنبه 101/1/28 ] [ 3:37 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

شاعر احمد محمود امپراطور   مصدع گشته بودم در میان دوست دارانش  مرا آن شوخ بی پروا ز لست خویش بیرون کرد  احمد محمود امپراطور

مصدع گشته بودم در میان دوست دارانش

مرا آن شوخ بی پروا ز لست خویش بیرون کرد

احمد محمود امپراطور

 


[ یکشنبه 101/1/28 ] [ 3:29 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 230
بازدید دیروز: 555
کل بازدیدها: 1210402