سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

هر روز قیــامت بُوَد، هر لحظـه ای محشر بایـــد که ز مـوی ســـــر و ناخن شنوا بود بیت غزل احمد محمود امپراطور


هر روز قیــامت بُوَد، هر لحظـه ای محشر

بایـــد که ز مـوی ســـــر و ناخن شنوا بود


امپراطور


[ جمعه 94/2/11 ] [ 12:57 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 نور چشمی و قوتِ قلبم به کرامات کبریا سوگند  احمد محمود امپراطور?

نورِ چشمی و قوتِ قلبم

به کراماتِ کبریا سوگند

امپراطور

[ دوشنبه 94/2/7 ] [ 5:44 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل اسکنه الله تعالی فی بحبوحه الجنان و اغرقه فی بحار العفو و الغفران طراحی احمد محمود امپراطور


حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل

اسکنه الله تعالی فی بحبوحه الجنان و اغرقه فی بحار العفو و الغفران


طراحی:

احمد محمود امپراطور


[ یکشنبه 94/2/6 ] [ 11:13 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 نه بخشمت چو بمن هـــــر چه بــود بد کردی  تو عشق ِ پـــاکِ من از خویش مستـرد کردی  چه دیـــدی از دل پـــــاک و هوای ســاده گیم  که دشمنــی بمن از هـــــر چه میسزد کردی  نبــــود آگهـیـم از فــــــریب و کیــــــد و ریـا  به آنچـــــــــه من نه بُـــدم آشنــــــا بلد کردی  ز جـــــــرم هر گنهی خود چگونــــه توبه کنی  که شـــرک و کفـــــر به یکتــــــایی احد کردی  مکن صغیـــر تو احســـــاس و عشق و امیدم  بس است ظلم و جفا را تو بیش از حد کردی  کبوتـــــــر نفســــم هـــــر طرف زند پر و بال  تو جســـم بی رمقــــــــم گونه ی جسد کردی  به رســــــم عاشقـــــی در مکتب ستـمگریت  بنــــام دوستی هــــــا تاکه شــد حسد کردی  چه دیــدی از من ِ محمـود ای خـــدا ناترس  که رفته تکیــه بهــر پست و بی خرد کردی  ------------------------------  شنبه 22 سرطان 1392 هجری خورشیدی  که برابر میشود به 13 جولای 2013 میلادی  سرودم  احمد محمود امپراطور



نه بخشمت چو بمن هـــــر چه بــود بد کردی

تو عشق ِ پـــاکِ من از خویش مستـرد کردی

چه دیـــدی از دل پـــــاک و هوای ســاده گیم

که دشمنــی بمن از هـــــر چه میسزد کردی

نبــــود آگهـیـم از فــــــریب و کیــــــد و ریـا

به آنچـــــــــه من نه بُـــدم آشنــــــا بلد کردی

ز جـــــــرم هر گنهی خود چگونــــه توبه کنی

که شـــرک و کفـــــر به یکتــــــایی احد کردی

مکن صغیـــر تو احســـــاس و عشق و امیدم

بس است ظلم و جفا را تو بیش از حد کردی

کبوتـــــــر نفســــم هـــــر طرف زند پر و بال

تو جســـم بی رمقــــــــم گونه ی جسد کردی

به رســــــم عاشقـــــی در مکتب ستـمگریت

بنــــام دوستی هــــــا تاکه شــد حسد کردی

چه دیــدی از من ِ محمـود ای خـــدا ناترس

که رفته تکیــه بهــر پست و بی خرد کردی


------------------------------

احمد محمود امپراطور



[ شنبه 94/2/5 ] [ 10:49 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

در قلب منی گــــم شده همســـــایه خدا بود بیـــگانه جـدا، دوست جـدا، عشق جـدا بود آنچــــه که در این عالــم هستی نشد از من مهـر و کـرم و لطف خوش عهد و وفا بود در بحـــر خـیالات جنون خیـــز من هر دم هـــر یک طپش قلب و نفس بانگ درا بود شیـــــــرازه ای جنـــات برین شد عمل من این جود گـــــران از کرم صدق و کفا بود هر روز قیــامت بُوَد، هر لحظه ای محشر بایـــد که ز موی ســـــر و ناخن شنوا بود گل پیـــــــرهن خود بدرد، در چمـن شوق بلبل ز غمـــی پـــاره یخن نوحه سرا بود حاصل نشد از آب سرشک مزرعه ای سبز هر چنــــد که خون دل من مشک سقا بود در چشـــــم گهر پروری معشوقـــه پرستم سنــــگ ره و گـــرد قدمش رنگِ طلا بود حاسد نخــوری غبطه تو از طالـع محمود در قسمت اش از روز ازل طبـع رسا بود ----------------------------------------------- بامداد جمعه 04 ثور 1394 هجری خورشیدی که برابر می شود به 24 اپریل 2015 میلادی ســـرودم احمد محمود امپراطور کابل/افغانستان


در قلب منی گــــم شده همســـــایه خدا بود

بیـــگانه جـدا، دوست جـدا، عشق جـدا بود

آنچــــه که در این عالــم هستی نشد از من

مهـر و کـرم و لطف خوش عهد و وفا بود

در بحـــر خـیالات جنون خیـــز من هر دم

هـــر یک طپش قلب و نفس بانگ درا بود

شیـــــــرازه ای جنـــات برین شد عمل من

این جود گـــــران از کرم صدق و کفا بود

هر روز قیــامت بُوَد، هر لحظه ای محشر

بایـــد که ز موی ســـــر و ناخن شنوا بود

گل پیـــــــرهن خود بدرد، در چمـن شوق

بلبل ز غمـــی پـــاره یخن نوحه سرا بود

حاصل نشد از آب سرشک مزرعه ای سبز

هر چنــــد که خون دل من مشک سقا بود

در چشـــــم گهر پروری معشوقـــه پرستم

سنــــگ ره و گـــرد قدمش رنگِ طلا بود

حاسد نخــوری غبطه تو از طالـع محمود

در قسمت اش از روز ازل طبـع رسا بود

-----------------------------
بامداد جمعه 04 ثور 1394 هجری خورشیدی

که برابر می شود به 24 اپریل 2015 میلادی

ســـرودم

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان



[ جمعه 94/2/4 ] [ 1:39 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  از گلشن تـــو با نگهـــی چـــار میروم  با یک جهـان غصـــــه و ادبــــار میروم  دیـگر مــرا تحمـل رنجی فـراق نیست  از خویش فارغــــم کن و بگــذار میروم  در دامن کفن سـر خود می کنــم پناه  شرمنـــده پیش خــالقِ جبـــار میروم  این سر که لایق سری زانوی تو نشد  بهــــر نوازشش به ســـری دار میروم  آغوش من ترانــــه ای تنهای سر دهد  دردم بــده به عشق ســـــزاوار میروم  در باور و یقین من هستــی چو ابتــدا  این را بــدان که سخت گرفتــار میروم  صحــرا نشین و بادیــه پیما شوم دگر  نالیـــده من ز کوچــــه و بـــازار میروم  در بین آتش است جگر و قلب عاشقم  گــوی که پـا برهنــه ســـر خار میروم  دامــان من که پر شــده از خون انتظار  بس باشــدم از این گل و گلـزار میروم  جور آمدم بدرگه ای دارالشِفای عشق  افسوس زخــم خـورده و بیـمار میروم  تن پوش قبر من کنید از لاله ای سیاه  تا حشــر در غـــم تـو عــــزادار میروم  محمود می کند سخن خویش را تمام  از این جهـــان به عالــم اســرار میروم  ----------------------------  بامداد سه شنبه 01 ثور 1394 هجری خورشیدی  که برابر می شود به 21 اپریل 2015 میلادی  احمد محمود امپراطور  کابل/افغانستان AHMAD MAHMOOD IMPERATOR



از گلشن تـــو با نگهـــی چـــار میروم

با یک جهـان غصـــــه و ادبــــار میروم

دیـگر مــرا تحمـل رنجی فـراق نیست

از خویش فارغــــم کن و بگــذار میروم

این سر که لایق سری زانوی تو نشد

بهــــر نوازشش به ســـری دار میروم

آغوش من ترانــــه ای تنهای سر دهد

دردم بــده به عشق ســـــزاوار میروم

در باور و یقین من هستــی چو ابتــدا

این را بــدان که سخت گرفتــار میروم

صحــرا نشین و بادیــه پیما شوم دگر

نالیـــده من ز کوچــــه و بـــازار میروم

در بین آتش است جگر و قلبِ عاشقم

گــوی که پـا برهنــه ســـرِ خار میروم

دامــان من که پر شــده از خون انتظار

بس باشــدم از این گل و گلـزار میروم

جور آمدم بدرگه ای دارالشِفای عشق

افسوس زخــم خـورده و بیـمار میروم

در دامن کفن سـر خود می کنــم پناه

شرمنـــده پیش خــالقِ جبـــار میروم

تن پوش قبر من کنید از لاله ای سیاه

تا حشــر در غـــم تـو عــــزادار میروم

حرفِ دلِ شکستـــه ای محمود را شنو

از این جهـــان به عالــم اســرار میروم


----------------------------

بامداد سه شنبه 01 ثور 1394 هجری خورشیدی

که برابر می شود به 21 اپریل 2015 میلادی

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان





[ سه شنبه 94/2/1 ] [ 12:16 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

سخن کوتاه احمد محمود امپراطور

بیان معرف اندیشه است

امپراطور


[ دوشنبه 94/1/31 ] [ 3:8 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

یادداشت ها غزل ها و تابلو های احمد محمود امپراطور شاعر از سرزمین لعل بدخشان


این جهان باشد چو صحرای سپنج

تازه میگردد به هرجــا درد و رنج
امپراطور

[ دوشنبه 94/1/24 ] [ 3:2 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

 این جهان باشد چو صحرای سپنجتازه میگردد به هرجــا درد و رنجبی خبــــر از بود و نابودیـــم مـــا خفته ایم چون مـــار در بالای گنجزنده گی استــــــاد معنی های جودمرگ باشد لعبـــت خمیــــازه سنجپیره زال ســر خوشِ بی بند و بار خورده عالــــم را به انــواع تغنجهــــر نفس فریـــادی ملکِ نیستی ما هنــــوزم در غم این چار و پنجتا زبان غنچه مان بشگفتـــه استمیشویم شیـــــرینی لب هـــای منجبی شمار اینجـــــا رود از ما حیاتعمــــر را کی باشــــدی حد و بلنجچرخ گردون است عقاب تیز چنگصیــــد هستی را کنـد ماننـــد ونجیک نفس را امتیــــــــاز زندگیست بگــــذر از این بــاده ای ناب کلنجعاقبــــت محمود از این اجتمــــاععزم طیــــران میکند در کوی دنج ----------------------دوشنبه 24 حمل 1394 هجری خورشیدیکه برابر میشود به 13 اپریل 2015 میلادیســــــــــــــرودم احمد محمود امپراطورکابل/افغانستان


این جهان باشد چو صحرای سپنج

تازه میگردد به هرجــا درد و رنج

بی خبــــر از بود و نابودیـــم مـــا

خفته ایم چون مـــار در بالای گنج

زنده گی استــــــاد معنی های جود

مرگ باشد لعبـــت خمیــــازه سنج

پیره زال ســر خوشِ بی بند و بار

خورده عالــــم را به انــواع تغنج

هــــر نفس فریـــادی ملکِ نیستی

ما هنــــوزم در غم این چار و پنج

تا زبان غنچه مان بشگفتـــه است

میشویم شیـــــرینی لب هـــای منج

بی شمار اینجـــــا رود از ما حیات

عمــــر را کی باشــــدی حد و بلنج

چرخ گردون است عقاب تیز چنگ

صیــــد هستی را کنـد ماننـــد ونج

یک نفس را امتیــــــــاز زندگیست

بگــــذر از این بــاده ای ناب کلنج

عاقبــــت محمود از این اجتمــــاع

عزم طیــــران میکند در کوی دنج

----------------------

بامداد دوشنبه 24 حمل 1394 هجری خورشیدی

که برابر میشود به 13 اپریل 2015 میلادی

ســــــــــــــرودم

احمد محمود امپراطور

کابل/افغانستان

--------------------


1- سپنج = خانه موقت.

2- تغنج = ناز و کرشمه

3- منج = زنبور

4- بلنج = مقدار ، اندازه

5- ونج = گنجشک

6- کلنج = خودستایی ، تکبر

7- دنج = جای خلوت و آرام


[ دوشنبه 94/1/24 ] [ 11:22 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

سخن کوتاه:

روز مادر جشن مادر عشق مادر زمین و آسمان مادر مادر مادر .... ادر همان بهشت است   که   خداوند آنرا وعده داده. سخن کوتاه احمد محمود امپراطور? شاعر و نویسنده از کشور افغانستان

مادر

همان بهشت است

که خداوند آنرا وعده داده..

امپراطور


[ جمعه 94/1/21 ] [ 2:49 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 492
بازدید دیروز: 482
کل بازدیدها: 1213844