سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

#بهـــار_آمد_بهــار_آمد_بهـار_هی شکوفـــــه ها رسیــد در شاخسار هی زمین شد سبــــز و عالــــم شد معطر گلستــــان شــد وطن از لاله زار هی ---------------------------------- به کوه کبـــک دری مستـــی کند باز نــــوای تــــاز است با ســــاز و آواز بیا سیـــــر و سفــر در ملک خود کن اروپـــــا کی شـــود شهـــر مزار هی ---------------------------------- دو دستت را بــــده جانـــــا به دستــم ز عطر گیســــویت بی بـــــاده مستم گذر از خیر و شــری هــــر دو عالم مرا در عشق خود کن سر دچار هی ---------------------------------- به نــــوروز میـــله هفـــت سین باشد لبــت را میـــــوه ای شیــــــرین باشد بغـــــل واکن در آغوشـــت بگیــــرم مخـــــور غصه ز رنـج روزگار هی ---------------------------------- کمر چین کرته ای مرغـوب میپوش که تا بینــم شــــوم بیـــگانه از هوش به چشمت توتیـــــایی عشــق میکش جهان گردد ز نــازت در حصار هی ---------------------------------- مـــرا ای مــــاه تاجیک کـردی بیمار وگــــرنه هــر کجـــــا دارم خـــریدار فقیـــــــر درگـــه ات کمــــروز بینی به ملک خوشتن بــــود شهــریار هی ---------------------------------- جــــــگر از داغ هجـــــرت لاله دارد دل مجنونـــــــم از غــــــم نــاله دارد نمــــی پرسی ز حـــــال مستمنـــدت بکش تـــاکی چنین درد و فشــار هی ---------------------------------- خدا میـــــداند و من دانـــــــم و تـــــو که این دیوانــــــه کـرده همرهت خو دگـــر این انتظاری را به ســـــر کن که از من خسته شد صبر و قرار هی ---------------------------------- ترا من صدقه میشـــم صدقه میشـــم به کلکیـــن و درت من حلقه میشـــم به پیش پــای تو ســـــر میکنم خاک سعــــادت کیش عشق و افتخــار هی --------------------------------- به محمـودت کمـــی الطــاف می کن به ایـن دلــــداده ات انصـاف می کن نمــــاند زشت و زیبـــــایی در عالـم بنه لب بـــر لبـــــم بشکن خمار هی ---------------------------------- بامداد سه شنبه 27 حوت 1398 خورشیدی که برابر میشود به 17 مارچ 2020 ترسایی سرودم #احمد_محمود_امپراطور


 بهـــــار آمد بهــــــار  آمد بهـــار هی

شکوفــــه ها رسیــد در شاخسار هی

زمین شد سبــــز و عالــــم شد معطر

گلستــــان شــد وطن از لاله زار هی
----------------------------------

به کوه کبـــک دری مستـــی کند باز

نــــوای تــــاز است با ســــاز و آواز

بیا سیـــــر و سفــر در ملک خود کن

اروپـــــا کی شـــود شهـــر مزار هی
----------------------------------

دو دستت را بــــده جانـــــا به دستــم

ز عطر گیســــویت بی بـــــاده مستم

گذر از خیر و شــری هــــر دو عالم

مرا در عشق خود کن سر دچار هی
----------------------------------

به نــــوروز میـــله هفـــت سین باشد

لبــت را میـــــوه ای شیــــــرین باشد

بغـــــل واکن در آغوشـــت بگیــــرم

مخـــــور غصه ز رنـج روزگار هی
----------------------------------

کمر چین کرته ای مرغـوب میپوش

که تا بینــم شــــوم بیـــگانه از هوش

به چشمت توتیـــــایی عشــق میکش

جهان گردد ز نــازت در حصار هی
----------------------------------

مـــرا ای مــــاه تاجیک کـردی بیمار

وگــــرنه هــر کجـــــا دارم خـــریدار

فقیـــــــر درگـــه ات کمــــروز بینی

به ملک خوشتن بــــود شهــریار هی
----------------------------------

جــــــگر از داغ هجـــــرت لاله دارد

دل مجنونـــــــم از غــــــم نــاله دارد

نمــــی پرسی ز حـــــال مستمنـــدت

بکش تـــاکی چنین درد و فشــار هی
----------------------------------

خدا میـــــداند و من دانـــــــم و تـــــو

که این دیوانــــــه کـرده همرهت خو

دگـــر این انتظاری را به ســـــر کن

که از من خسته شد صبر و قرار هی
----------------------------------

ترا من صدقه میشـــم صدقه میشـــم

به کلکیـــن و درت من حلقه میشـــم

به پیش پــای تو ســـــر میکنم خاک

سعــــادت کیش عشق و افتخــار هی
---------------------------------

به محمـودت کمـــی الطــاف می کن

به ایـن دلــــداده ات انصـاف می کن

نمــــاند زشت و زیبـــــایی در عالـم

بنه لب بـــر لبـــــم بشکن خمار هی
----------------------------------

بامداد سه شنبه 27 حوت 1398 خورشیدی

که برابر میشود به 17 مارچ 2020 ترسایی

سرودم

#احمد_محمود_امپراطور


[ چهارشنبه 98/12/28 ] [ 10:54 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

#بنازم_مه_رخِ_سیمینِ_تنِ_آهو_خرامان_را #که_شاخِ_ابروی_نازش_دو_بادامِ_حیا_دارد #احمد_محمود_امپراطور


بنازم مه رخِ سیمینِ تنِ آهو خرامان را

 
که شاخِ ابروی نازش دو بادامِ حیا دارد

 امپراطور


[ سه شنبه 98/12/27 ] [ 6:3 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 98/12/26 ] [ 9:43 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 98/12/26 ] [ 9:41 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

   هشتم مارچ روز جهانی زن را به تمام بانوان جهان به ویژه زنان عزتمند و درد کشیده  کشور عزیزم افغانستان با زیبا ترین و پسندیده ترین ابیات از صمیم قلب تبریک و تهنیت میگویم.  زن آیینه دار لطفِ یزدان باشد  زن بلبلِ شاخساری ایمان باشد  بی زن نتوان حیات را داد دوام  زن بود و بقای نسلِ انسان باشد #احمد_محمود_امپراطور


هشتم مارچ روز جهانی زن را به تمام بانوان جهان به ویژه زنان عزتمند و درد کشیده

کشور عزیزم افغانستان با زیبا ترین و پسندیده ترین ابیات از صمیم قلب

تبریک و تهنیت میگویم.

زن آیینه دار لطفِ یزدان باشد

زن بلبلِ شاخساری ایمان باشد

بی زن نتوان حیات را داد دوام

زن بود و بقای نسلِ انسان باشد

امپراطور


[ دوشنبه 98/12/26 ] [ 9:36 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]


[ دوشنبه 98/12/26 ] [ 9:32 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

#برایت_گل_به_هشت_مارچ_گیرم #لباسی_سبز_رنگی_گاچ_گیرم #ببویم_عطر_گیسو_و_تنت_را #ز_لعل_شکرینت_ماچ_گیرم?? #امپراطور


برایت_گل_به_هشت_مارچ_گیرم

لباسی_سبز_رنگی_گاچ_گیرم

ببویم_عطر_گیسو_و_تنت_را

ز_لعل_شکرینت_ماچ_گیرم

 امپراطور


[ دوشنبه 98/12/26 ] [ 9:29 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  فهیم فنا فرزند محمد کریم رحمانی متولد 30 حمل 1369 هجری خورشیدی میباشد. وی در کارته سوم شهر کابل در یک خانواده علم دوست و  هنر پرور دیده به جهان گشوده است. تازه قدم گذاشتن را روی فرش منزل تجربه میکرد که جنگ های تنظیمی در پایتخت اوج گرفت و فهیم مثل دیگر  شهروندان با عزت کابل مسافر شد و با دودمانش به شهر مولاعلی رفت. وی تا صنف دوم در کارته صلح مزار شریف ادامه تحصیل کرد  ولی دست بیداد گر جنگ وحشت، بار دیگر فهیم را از آنجا مهاجر  ساخت اینبار بیرون از مرز های افغانستان به کشور پاکستان رفت و  دوره متوسطه و لیسه را در کراچی و پشاور به اتمام رساند. استعداد و خلاقیت از اوان کودکی در وی هویدا بود نوجوان پر تلاش در هر عرصه ی زندگی، وقت خود را همیشه صرف ساخت کار دستی و هنر می نمود. و موسیقی را در وجود خود می پرورید. با روشن شدن وضعیت سیاسی و حاکمیت مردم سالاری  فهیم با خانواده اش به کشور برگشت و شامل دانشکده انجنیری شد و امسال سال اخیر تحصیلات عالی اش است. هرچند دو بار دیگر در پروسه ستاره افغان اشتراک کرد بود ولی بنابه معاذیری که داشت موفق نشد. امسال به تشویق دوستان و خانواده اش در دوره 15 ستاره افغان  اشتراک کرد و خلاقیت و پشت کار خود را به نمایش کشید  که مورد استقبال مردم در گوشه گوشه ی جهان گردید. بی تردید که فهیم فنا از جمله استعداد های منحصر به فرد موسیقی افغانستان است به ویژه در سبک غزل و قوالی دست بالای دارد  که میتوان آهنگ های نابش را در یتیوب چینل و شبکه های اجتماعی مشاهده کرد. برای فهیم فنا دوست خوب و هنرمندم  موفقیت های مزید خواهانم. با مهر احمد محمود امپراطور شنبه 17 حوت 1398 خورشیدی


فهیم فنا فرزند محمد کریم رحمانی

متولد 30 حمل 1369 هجری خورشیدی میباشد.

وی در کارته سوم شهر کابل در یک خانواده علم دوست و

هنر پرور دیده به جهان گشوده است.

تازه قدم گذاشتن را روی فرش منزل تجربه میکرد که

جنگ های تنظیمی در پایتخت اوج گرفت و فهیم مثل دیگر

شهروندان با عزت کابل مسافر شد و با دودمانش به شهر مولاعلی رفت.

وی تا صنف دوم در کارته صلح مزار شریف ادامه تحصیل کرد

ولی دست بیداد گر جنگ وحشت، بار دیگر فهیم را از آنجا مهاجر

ساخت اینبار بیرون از مرز های افغانستان به کشور پاکستان رفت و

دوره متوسطه و لیسه را در کراچی و پشاور به اتمام رساند.

استعداد و خلاقیت از اوان کودکی در وی هویدا بود

نوجوان پر تلاش در هر عرصه ی زندگی،

وقت خود را همیشه صرف ساخت کار دستی و هنر می نمود.

و موسیقی را در وجود خود می پرورید.

با روشن شدن وضعیت سیاسی و حاکمیت مردم سالاری

فهیم با خانواده اش به کشور برگشت و شامل دانشکده انجنیری شد

و امسال سال اخیر تحصیلات عالی اش است.

هرچند دو بار دیگر در پروسه ستاره افغان اشتراک کرد بود

ولی بنابه معاذیری که داشت موفق نشد.

امسال به تشویق دوستان و خانواده اش در دوره 15 ستاره افغان

اشتراک کرد و خلاقیت و پشت کار خود را به نمایش کشید

که مورد استقبال مردم در گوشه گوشه ی جهان گردید.

بی تردید که فهیم فنا از جمله استعداد های منحصر به فرد موسیقی افغانستان است

به ویژه در سبک غزل و قوالی دست بالای دارد

که میتوان آهنگ های نابش را در یتیوب چینل و شبکه های اجتماعی مشاهده کرد.

برای فهیم فنا دوست خوب و هنرمندم

موفقیت های مزید خواهانم.

با مهر

احمد محمود امپراطور

شنبه 17 حوت 1398 خورشیدی




[ شنبه 98/12/17 ] [ 3:14 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

نامه های احمد فاروق ورکزی از دیار مهاجرت برای احمد محمود امپراطور   سلام و عرض ارادت به فرزانه لعل بدخشانم  سرو بلند قامت پامیرم  فرزانه ناصر خسروم  ‌کنگورچی بلند همتم  من نزد دوکتور معالجم در اطاق انتظار با معذرت چون  درین صفحه وزین از اهل معرفت هفت شهر هنر  با تاسف و دردا که دیگر نیستم همینکه  از نزد دوکتورم مرخص،شدم  در صفحه وزین پر بار معنی و شعر و چکامه های ادبی  و چاشنی های جانبخش خودت (فیسبوک) چیزیکی  نذرانه گویا از عالم بی دانشی  اما مملو از ارادت و اخلاص نخواهد بود  با مناسبت زاد روز تولد  تو عزیز من  احمد محمود امپراطور نازنینم  قدر دان و گوهر لعل بدخشانم خواهم نوشت.  یگانه متاع دوکانک دل پر درد و پر خاطره هایم  را از تو فرزانه پدر کرده و اصیل سرزمینم  که به هیچ نوع گردش چرخ گردون با همه دانش های  عرفانی و غواصی در بحر طویل , بیکران بیدلم خود را گم نکردی  و به گفته حضرت مولانا که میفرمایند  اصل کجا خطا کند  شمس من و خدای من.!  قط و فقط دعا میخواهم از محضر فرزانه اصیل بدخش زمینم  مسیحای مرا از من بگوید  که من تاکی به بستر بگذارنم  برایم دعا کنید وبس عزیز و گرانقدر و قدردان من  قربان سرت میشم  فدای نامت این تن بیمارم الهی  با مهر پر درد و یاس  اورکزی  برادر بدبخت تو


سلام و عرض ارادت به فرزانه لعل بدخشانم

سرو بلند قامت پامیرم

فرزانه ناصر خسروم

‌کنگورچی بلند همتم

من نزد دوکتور معالجم در اطاق انتظار با معذرت چون

درین صفحه وزین از اهل معرفت هفت شهر هنر

با تاسف و دردا که دیگر نیستم همینکه

از نزد دوکتورم مرخص،شدم

در صفحه وزین پر بار معنی و شعر و چکامه های ادبی

و چاشنی های جانبخش خودت (فیسبوک) چیزیکی

نذرانه گویا از عالم بی دانشی

اما مملو از ارادت و اخلاص نخواهد بود

با مناسبت زاد روز تولد

تو عزیز من

احمد محمود امپراطور نازنینم

قدر دان و گوهر لعل بدخشانم خواهم نوشت.

یگانه متاع دوکانک دل پر درد و پر خاطره هایم

را از تو فرزانه پدر کرده و اصیل سرزمینم

که به هیچ نوع گردش چرخ گردون با همه دانش های

عرفانی و غواصی در بحر طویل , بیکران بیدلم خود را گم نکردی

و به گفته حضرت مولانا که میفرمایند

اصل کجا خطا کند

شمس من و خدای من.!

قط و فقط دعا میخواهم از محضر فرزانه اصیل بدخش زمینم

مسیحای مرا از من بگوید

که من تاکی به بستر بگذارنم

برایم دعا کنید وبس عزیز و گرانقدر و قدردان من

قربان سرت میشم

فدای نامت این تن بیمارم الهی

با مهر پر درد و یاس

اورکزی

برادر بدبخت تو


[ چهارشنبه 98/12/14 ] [ 9:59 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]

  یک غنچـــه بخند و صد گلستانم ده از لعــــل لبت لعـــــل بدخشــــانم ده ویــــــران شده ام بیـــــا و سامانم ده آرامشـــی بــــر حـــال پریشـــانم ده ای کافــــر من دوبــــاره ایمــــانم ده --------------------------------- گه زاهــد و گاهی بت پرستم کردی گاهی تو فـــراز و گاهی پستم کردی بـــا نیــــم نــگاه سیــــاه مستم کردی جان دادی و کشتی باز هستم کردی از خــاک رهت به دیـــده درمانم ده --------------------------------- من تلخـــــی بــــــاده را نمی فهمیدم از ســــــادگی ســاده را نمی فهمیدم از چــــرخ فتـــــــاده را نمی فهمیدم اصــــلن ره و جــاده را نمی فهمیدم بر گو چه کنــــــم تو حال فرمانم ده --------------------------------- با مــــدعی، مـــدهی شــدی دانستم در ملک دلــــم شهی شـــدی دانستم با گفتـــــه ی دل رهی شدی دانستم ای ســــرو شکر سهی شدی دانستم جان از کف من برفته است جانم ده --------------------------------- داری تو هــــــــزار تـا خریدار ولی در گوشــــه ی دهِ و بیـن بازار ولی می دیدمت از جغ هـــای دیوار ولی دل می کنــــــد آرزوی بسیـــار ولی یک بنــــد بغل به زیــــــر دالانم ده --------------------------------- محشر شده ای و بس فریبــا شده ای در بـــردن دل تــــو دام دلها شده ای خورشید به روز و ماه شبها شده ای در کشــــور عشق تـا زلیخا شده ای یوسف شده ام به مصــــر زندانم ده --------------------------------- عمــــرم به قـــــد بلندت اندازه شود چشم به دو چشم مست تو غازه شود لب را بگـــذار تــــا لبـــــم تازه شود تنگم به فشــــار رفــــع خمیازه شود بعـدن خـــــــم بــــاده از گریبانم ده --------------------------------- این صحنه چقـــــدر ها تماشایی بود همــــگون بهــــــار پر شکوفایی بود پر عـــــالمِ نغــزِ عشق و زیبایی بود محمود به دیــــدن تو ســــودایی بود آغــــــوش بهشت در بیــــــــابانم ده --------------------------------- بامداد شنبه 03 حوت ( اسفند ) 1398 خورشیدی که برابر میشود به 22 فبروری 2020 ترسایی سرودم با مهر   احمد محمود امپراطور


 یک غنچـــه بخند و صد گلستانم ده

از لعــــل لبت لعـــــل بدخشــــانم ده

ویــــــران شده ام بیـــــا و سامانم ده

آرامشـــی بــــر حـــال پریشـــانم ده

ای کافــــر من دوبــــاره ایمــــانم ده

---------------------------------

گه زاهــد و گاهی بت پرستم کردی

گاهی تو فـــراز و گاهی پستم کردی

بـــا نیــــم نــگاه سیــــاه مستم کردی

جان دادی و کشتی باز هستم کردی

از خــاک رهت به دیـــده درمانم ده
---------------------------------

من تلخـــــی بــــــاده را نمی فهمیدم

از ســــــادگی ســاده را نمی فهمیدم

از چــــرخ فتـــــــاده را نمی فهمیدم

اصــــلن ره و جــاده را نمی فهمیدم

بر گو چه کنــــــم تو حال فرمانم ده
---------------------------------

با مــــدعی، مـــدهی شــدی دانستم

در ملک دلــــم شهی شـــدی دانستم

با گفتـــــه ی دل رهی شدی دانستم

ای ســــرو شکر سهی شدی دانستم

جان از کف من برفته است جانم ده
---------------------------------

داری تو هــــــــزار تـا خریدار ولی

در گوشــــه ی دهِ و بیـن بازار ولی

می دیدمت از جغ هـــای دیوار ولی

دل می کنــــــد آرزوی بسیـــار ولی

یک بنــــد بغل به زیــــــر دالانم ده
---------------------------------

محشر شده ای و بس فریبــا شده ای

در بـــردن دل تــــو دام دلها شده ای

خورشید به روز و ماه شبها شده ای

در کشــــور عشق تـا زلیخا شده ای

یوسف شده ام به مصــــر زندانم ده
---------------------------------

عمــــرم به قـــــد بلندت اندازه شود

چشم به دو چشم مست تو غازه شود

لب را بگـــذار تــــا لبـــــم تازه شود

تنگم به فشــــار رفــــع خمیازه شود

بعـدن خـــــــم بــــاده از گریبانم ده
---------------------------------

این صحنه چقـــــدر ها تماشایی بود

همــــگون بهــــــار پر شکوفایی بود

پر عـــــالمِ نغــزِ عشق و زیبایی بود

محمود به دیــــدن تو ســــودایی بود

آغــــــوش بهشت در بیــــــــابانم ده
---------------------------------

بامداد شنبه 03 حوت ( اسفند ) 1398 خورشیدی

که برابر میشود به 22 فبروری 2020 ترسایی

سرودم

با مهر

  احمد محمود امپراطور


[ یکشنبه 98/12/4 ] [ 11:6 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 277
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 1254332