خورشید تابنده عشق | ||
از مدت هاست با شاعر جوان ولى در [ شنبه 98/11/19 ] [ 5:24 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 98/11/14 ] [ 11:2 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 98/10/30 ] [ 9:40 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
در کار ملک شخص توانگر ضرورت است [ دوشنبه 98/10/30 ] [ 8:54 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
درود ملت همیشه حاضر در بازار وهمآلود بحث و سیاست های جهانی.! کسانیکه برای دفاع از کشور و حفظ تمامیت ارضی شان نقشه طرح میکنند و شبانه روز بدون مدعا و با کمترین معاش در سنگر ها پر مشقت علیه وحشتگران توطئه و فجایع می جنگند، با کسانیکه برای منفعت کشور شان ملت های دیگر را به خاک و خون یکسان می کنند هیچگاه برابر نبوده و در مقابل عدالت الهی سر انجام بدگونه واژگون می گردند. من به تاریخ پنج هزار ساله و لشکر کشی و چه بودیم و چه شدیم نمی پردازم. چون قهرمان و فاتح یک جامعه به جامعه دیگر دزد و خلاف کاری بیش نیست و این را به وضاحت همه میدانند. ولی چیزی را که من تا امروز منحیث یک شهروند عادی و بیطرف در اذهان مردم ملاحظه کرده ام این است که در کل ملت فقیر و با همت افغانستان در هیچ گذر تاریخ با فشار تمام مشکلات نه زیر بار همسایگان رفته اند و نه زیر بار خودکامگی غرب و شرق، درست است هر نابسامانی که به این درخت تنومند پیش آمده، [ دوشنبه 98/10/23 ] [ 8:3 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
امروز صبح از خانه بیرون رفتم در مسیر راه با جمع جوانان میوه فروش سر خوردم آتش زرتشتی افروخته بودند و به روی ناملایمتی های روزگار لبخند میزدند،
و صحبت کردیم بعد پیشتر و پیشتر رفتم با مادر نازنین سر خوردم که در کنار جاده ایستاده بود. او خیلی شیرین حرف میزد و شکر گذار بود. [ چهارشنبه 98/10/18 ] [ 11:42 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 98/10/11 ] [ 9:17 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 98/10/11 ] [ 8:53 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 98/10/9 ] [ 2:27 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
خدا نکرده اگــــــر دل به غــــــم دچار افتد
هـــــــزار دغدغــــــه بر دوشِ روزگار افتد
به سیـــر و گشتِ جهــان هم نمیشود درمان
دلِ که در تپشِ غصــــــــه ی نگــــــار افتد
به ناتوانی خود گریــــه ســـــر دهــد عاشق
بجای یـــــار دو چشمش به عکسِ یــار افتد
مجـــــالِ راحتی دیـــــگر نمی شـــود پیـــدا
میـــــــانِ بستــــــرِ خوابی که نیشِ خار افتد
دگـــــر ز باغ رود آبـــروی سیب و گــلاب
که از لبـــــاسِ چمن لالــــه از شمــــار افتد
نشانـــــــه های زمستان و ختـــم پائیز است
که آخــــــرین ورق از دفتـــــرِ چنـــــار افتد
گهی به روی سریر و گهی به روی حصیر
بلنـــــد و پستِ چه بیبــاک و ناگــــــوار افتد
عنـــــــان ز دست رود مدعــــی شود حاکـم
بــــدان محیط که از قـــاید اش وقـــــار افتد
زمــــانی میشـــود حَلَال مشـــــکلات تویی
زمــــانی است که کـارت به نـــــابکار افتد
عزیز کرده ای یـــــزدان عزیز خواهـد شد
به پیش نابکسان گــــرچه خوار و زار افتد
اگر که پیــــر خرد لطف خود کنــد محمود
به هــــر کـــلامِ تو عنقـــادِ اعتبـــــــار افتد
---------------------------------------
شنبه 07 جدی 1398 خورشیدی
که برابر میشود به 28 دسمبر 2019 ترسایی
سرودم
احمد محمود امپراطور
[ شنبه 98/10/7 ] [ 2:28 عصر ] [ احمد محمود امپراطور ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |