سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خورشید تابنده عشق
قالب وبلاگ
لینک دوستان

رنجـــــور و تــکه تــکه و زار و کلافه ام حس میکنـــــم که بین رفیقـــــان اضافه ام از خانه تا به مسجد و از کوچه تا به شهر هـــر جا روم به چشــــــم خلایق سکافه ام چشمم پــر است از قــــدم عابـــــرین شهر شد روز ها نشستــــه به بیـــــرون کافه ام در صورتم نهفته هـــــزاران سخن خموش یعنــــی گــــواهست تاریخ من در قیافه ام رنگ پریده سـرخ ز من رخت بسته است رونــــق برفتــــــه است و بینــی ملافه ام محمود را به عطــر تنت تر دمــــــاغ کن خالی شد از غزال هنـــــــر مشک نافه ام -------------------------------------- بامداد جمعه 07 سرطان 1398 خورشیدی که برابر میشود به 28 جون 2019 ترسایی سرودم احمد محمود امپراطور


رنجـــــور و تــکه تــکه و زار و کلافه ام

حس میکنـــــم که بین رفیقـــــان اضافه ام

از خانه تا به مسجد و از کوچه تا به شهر

هـــر جا روم به چشــــــم خلایق سکافه ام

چشمم پــر است از قــــدم عابـــــرین شهر

شد روز ها نشستــــه به بیـــــرون کافه ام

در صورتم نهفته هـــــزاران سخن خموش

یعنــــی گــــواهست تاریخ من در قیافه ام

رنگ پریده سـرخ ز من رخت بسته است

رونــــق برفتــــــه است و بینــی ملافه ام

محمود را به عطــر تنت تر دمــــــاغ کن

خالی شد از غزال هنـــــــر مشک نافه ام

--------------------------------------

بامداد جمعه 07 سرطان 1398 خورشیدی

که برابر میشود به 28 جون 2019 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور


[ جمعه 98/4/7 ] [ 10:31 صبح ] [ احمد محمود امپراطور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 164
بازدید دیروز: 237
کل بازدیدها: 1212298